کتاب «فلسفه پزشکی» اثر احمدرضا همتیمقدم است که به فلسفه پزشکی و سیر تاریخی آن، نظریهای درباره سلامت، نظریه در رابطه با پزشک و بیمار و همچنین اخلاق پزشکی میپردازد؛ این کتاب در انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شده است.
نویسنده خود در معرفی این اثر میگوید: «پژوهش حاضر در واقع کتابی برای معرفی فلسفه پزشکی نیست، اگرچه سعی شده بهطور مختصر این حوزه معرفی شود. در این پژوهش هدف اولیه تأمل دقیق فلسفی درباره مهمترین موضوعهای فلسفه پزشکی یعنی ماهیت سلامت و بیماری بوده است. برخی از این ایدهها در چند سال اخیر در نشریههای علمی کشور منتشر شده بود، اما در این کتاب سعی شده است در چارچوبی مشخص سه حوزه پژوهش از فلسفه پزشکی یعنی هستیشناسی، معرفتشناسی و اخلاق پزشکی را در قالبی سازگار با یکدیگر بررسی شود، در واقع در حوزه سلامت سوال اصلی عبارت است از اینکه آیا میتوان نظریهای درباره سلامت ارائه داد که تمام جوانب انسانی را در قالبی منطقاً سازگار با یکدیگر مرتبط سازد؟»
کتاب «فلسفه پزشکی» از چهار فصل تشکیل شده است. در فصل اول به توصیف فلسفه پزشکی و چگونگی تاسیس آکادمیک این رشته پرداخته شده است که شاید توصیفیترین فصل کتاب باشد؛ فصل دوم به مهمترین مساله فلسفه پزشکی یعنی بحث سلامت میپردازد. در این فصل بعد از توضیحات مختصری درباره هستیشناسی پزشکی، به ارائه نظریهای درباره سلامت میپردازد که شکل خامی از آن پیش از این در مجله ذهن منتشر شده است. در این فصل سعی بر این بوده است که نظریهای درباره سلامت ارائه شود که ابعاد مختلف انسانی را تحت پوشش قرار دهد و چارچوبی منطقی داشته باشد؛ در فصل سوم کتاب ابتدا مباحث معرفتشناختی پزشکی معرفی میشود و سپس از نظریهای معرفتشناسانه درباره رابطه میان پزشک و بیمار دفاع میشود. در نهایت فصل چهارم کتاب را به اخلاق پزشکی و به طور خاص به سقط جنین اختصاص دارد، در این فصل ابتدا توضیحات مختصری درباره اخلاق پزشکی داده میشود و سپس یکی از موضوعات این حوزه یعنی مسأله سقط جنین به طور مفصل ارزیابی میشود.
پلگرینو مینویسد: بدون تعریف دقیق علم پزشکی، تعریف روشن و دقیقی از فلسفه پزشکی غیرممکن است. در سالهای اخیر بحث و جدلهای بسیاری درباره تعریف فلسفه پزشکی درگرفته است. برخی آن را چیزی بیش از فلسفه علم نمیدانند که به دانش پزشکی میپردازد، یعنی همان فلسفه علم است که فقط در زمینه مسائل مربوط به پزشکی بحث میکند؛ البته اگر پزشکی را صرفاً علوم پایه پزشکی، یعنی کالبدشکافی، بیوشیمی و فیزیولوژی بدانیم، فلسفه پزشکی در واقع فلسفه علم است؛ اما اگر پزشکی را دربرگیرنده فعالیتهایی بدانیم که ورای جستوجوی صرف در معرفت علمی است، فلسفه پزشکی هویتی مجزا و تفکیکشده از فلسفه علم مییابد.