به شخصه شاید یک ایرانی وطن دوست و باغیرت و یک مسلمان با عقاید روشن و مشخص باشم؛ اما اگر از من بپرسن بهائی به چه کسانی گفته و چه عقایدی دارند، هیچ نظر و ایدهای نخواهم داشت؛ چون در حقیقت هیچ چیز نمیدانم. مطالعه کتاب بهائیان در کشورهای اسلامی به نوشتهی حمید فرناق، این فضا را برای ما فراهم آورده است که به شناخت نسبی از این فرقه دست یابیم. آقای فاضل غیبی، از مبلغان بهائی، در مقالهای با عنوان "آیا آینده ایران، بهائی خواهد بود؟" ضمن بیان مطالبی اغراق آمیز و غیر واقعی، بیان داشته که در دوران پادشاهی محمدرضا پهلوی، حکومت پهلوی و ساواک و روحانیون، با عاملیت انجمن ضد بهائیان، به دشمنی هیستریک با بهائیان برخاستند! سپس با مرور کوتاهی بر 40 سال گذشته، اظهار میدارد "... و امروز پس از چهل سال از استقرار جمهوری اسلامی ایران، گروههای اپوزیسیون خارج از کشور، به هیچ روی "شایستگی اخلاقی" برای شکست جمهوری اسلامی ایران را ندارند. جدالهای قلمی بین هواداران شاه و مصدق، و یا طرفداران پادشاهی و جمهوریت یا سایر گروهها، بیانگر و گواه پریشانحالی موجود آنها است."مطالب بالا انگیزهای شد تا حمید فرناق به موضوع جمعیت بهائیان (که از مؤلفههای نفوذ و تأثیرگذاری گروه های اقلیت است) در جوامع و کشورهای مختلف بپردازد.
موضوع این پژوهش این است که آیا جامعه بین المللی بهائی، با جمعیتی حدود یک ده هزارم جمعیت جهان، که به لحاظ قلت و ندرت، معمولا در آمار جمعیتی کشورها از آن ذکری نیست و ذیل سرفصل "سایر" به حساب میآیند و عمدتا با استفاده از گروههای "مهاجر و مبلغ حقوق بگیر" ایرانی و آمریکایی و استقرار آنها در کشورهای مختلف، مبادرت به تشکیل محفل و تشکیلات اداری و تبلیغی نمودهاند؛ چنین ظرفیتی دارد و اساسا میتواند از صلاحیت و شایستگی تشکیل حکومت (جهانی) سخن بگوید؟ یا جامعه بهائی داخل ایران، که جمعیتی کمتر از چهل هزار نفر دارد، عقلا و منطقا میتواند از آلترناتیو بودن جهت حکومت داری در ایران سخن بگوید؟!
تعداد جمعیت پیروان ادیان، گروهها و آیینها نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ چرا که هر فردی که بر روی این کرۀ خاکی زندگی میکند، وابسته به یک دین و آیین و مشی فرهنگی_سیاسی است که افزایش یا کاهش جمعیت آن، جایگاه آن را در جامعۀ جهانی و در حوزههای مختلف اجتماعی و سیاسی تعیین میکند. اطلاع از آمار یک جمعیت دینی در اکثر مواقع سخت و دشوار است؛ چرا که معیارهای متفاوتی در محاسبۀ تعداد افراد وجود دارد و میتوان از زوایای مختلفی به یک جمعیت دینی نگاه کرد. به طور مثال در مسیحیت به چه کسی میتوان یک کاتولیک گفت؟ به فردی که غسل تعمید کرده است؟ فردی که به صورت عرفی کاتولیک شناخته میشود؟ و یا به فردی که در مراسم عشاء ربانی شرکت میکند؟ تمام این افراد، هم میتوانند به عنوان کاتولیک شناخته شوند و هم نه. در این میان، تعداد بهائیان، به عنوان یک گروه آیینی، به دلیل مختصات و موقعیتی که در جامعۀ بینالمللی دارند، مورد توجه است. بهائیان خود را به عنوان یک دین الهی به دنیا معرفی می کنند و همچنین ادعا میکنند که حائز بزرگترین جمعیت دینی جهان از نظر گستردگی هستند. بررسی جمعیت این گروه اجتماعی_دینی از آنجا اهمیت مییابد که آیین بهائی تا به امروز هیچگونه آمار رسمی از تعداد پیروان خود اعلام و منتشر نکرده است و جمعیت آن را تنها در وبسایتهای غیر رسمی میتوان جستجو کرد. نکتۀ جالبتر، سکوت تشکیلات بهائی نسبت به آمارهای ارائه شده از سوی دیگران است.