نظر شما چیست؟
همه منتظر بودند کسی بیاید. کسی که سال ها دربار هاش شنیده بودم و به درستی نمیشناختمش. کسی که هر سال مهمان ما می شود و ما مهمان او...مهمان او می شویم، مهمان خدای بزرگ.

تمام همکلاسی هایم مانند من منتظر آن روز هستند. امسال برای همه ی ما جشن می گیرند و جشن ما، همزمان با مهمانی خدا است. من 9 ساله شده ام. امسال دو بار جشن تولد دارم. جشن تولد واقعی و جشن تولد معنوی. نام جشن تولد معنوی «جشن تکلیف » است.

مقنعه و سجاده ام سپید است، به پاکی آب چشمه. چادر نمازی که مادر برایم دوخته است، هزار گل یاس دارد و خوشبو چون باغ بهاری است. جشن تکلیف من با ماه مبارک رمضان یکی شده است. پیش از این، بارها روزه ی کله گنجشکی گرفته بودم؛ اما، امسال مانند مامان و بابا سحری می خورم، نماز می خوانم، دعا می کنم و در کنارآن ها افطار می کنم. امسال برای اولین بار با تمام وجودم هوای افطار را تنفس می کنم و نور خورشید سحرگاهی را نیز لمس می کنم.
صفحات کتاب :
51

کتاب های مشابه سروش کودکان خرداد 99