کتاب راهبی که فراری اش را فروخت pdf

داستانی درباره تحقق رویاهایتان و دستیابی به تقدیرتان

امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
50,000
نظر شما چیست؟
رابین شارما در کتاب راهبی که فراری اش را فروخت، سعی دارد دریچه ای از بعد برتر وجودمان را برایمان بشکافد، دریچه ای که در 24 ساعت شبانه روز یا حتی شاید در همه ی عمر، لحظه ای هم به آن توجه نداشته باشیم، غافل از اینکه فقط اوست که می ماند.

بیش از ده سال پیش، کتابی چاپ شد که از آن زمان تاکنون، زندگی میلیون ها نفر را دگرگون کرده است. داستان جولیان منتل، وکیل مشهوری که موفقیت مادی حیرت انگیزش نقابی بود بر خلا عمیق درونی اش. کتاب راهبی که فراری اش را فروخت (The Monk Who Sold His Ferrari)، ابتدا به تعدادی اندک چاپ شد اما به سرعت، هیاهویی بر پا کرد و دهان به دهان گشت.

این کتاب اکنون به هفتاد زبان منتشر شده و از پرفروش ترین کتاب های بین المللی است. پیام این کتاب در سراسر جهان پخش شد، پیامی ساده و در عین حال قدرتمند که حاوی امید، الهام و موفقیتی اصیل است. این داستان الهام بخش آرام آرام پاسخ بزرگ ترین سوالات زندگی را در اختیارتان قرار می دهد، درست مانند فرآیندی عملی که در ایجاد خوشبختی، سرزندگی، شادی و آرامش درونی به شما کمک می کند تا در انتهای عمر، به زندگی تان افتخار کنید.

رابین شارما (Robin Sharma)، پیامی مهم برای همه ی ما دارد، پیامی که می تواند زندگی مان را تغییر دهد. او نوعی کتاب راهنما درباره ی خشنودی فردی در این روزگار آشفته نوشته است.

جملات برگزیده کتاب راهبی که فراری اش را فروخت:

- انسان های خوب دائم خود را قوی می کنند.
- زمانی که به درستی سازمان می یابد، نشانه ی قطعی ذهنی سازمان یافته است.
- مبارزه ی خود را در برابر افکار ضعیفی آغاز کن که مخفیانه، وارد قصر ذهنت شده اند.
- همه ی ما به علت خاصی اینجا هستیم. زندانی گذشته ات نباش. معمار آینده ات باش.
- ناب ترین کاری که می توانی انجام دهی، بخشش به دیگران است. روی هدف برترت تمرکز کن.
- راز شادی ساده است: کاری را که عاشق انجام دادنش هستی، پیدا کن و سپس همه ی انرژی ات را صرف آن کن.

در بخشی از کتاب راهبی که فراری اش را فروخت می خوانیم:

«به گونه ای عمل کن که انگار شکست خوردن غیرممکن و موفقیت حتمی است. هر فکری درباره ی نرسیدن به اهدافت را، چه مادی و چه معنوی، پس بزن. شجاع باش و برای کار روی تخیلاتت مرزی قائل نشو. هرگز اسیر گذشته نباش. آینده ات را معماری کن. هرگز یک جور نخواهی بود.»

همین طور که شهر بیدار و روز شکفته می شد، اولین نشانه های خستگی در چهره ی دوستم با عمر نامحدودش، بعد از گذراندن شبی که دانشش را در اختیار شاگرد مشتاقش گذاشته بود، نمایان شد. از توانایی جولیان متحیر شده بودم، از انرژی نامحدود و اشتیاق بی پایانش. پای حرفش ایستاده است.
صفحات کتاب :
296
کنگره :
PZ3‬
دیویی :
823/914‬
کتابشناسی ملی :
6096754
شابک :
978-622-712606-8‬
سال نشر :
1398

کتاب های مشابه راهبی که فراری اش را فروخت