در مدت چند ماهی که به انگلیس برگشتم، از زندگی در این‌جا خسته شدم. زندگی در این شهر ابری و سرد برایم کسل‌کننده بود. از طرفی آب‌وهوا آن‌قدر مطلوب نبود که بتوانم مثل همیشه ورزش کنم و این من را کسل‌تر می‌کرد. با این‌که دوستانی داشتم و با آن‌ها معاشرت می‌کردم، اما به طرز عجیبی رفتارشان برایم ملال‌آور بود. این شرایط من را به جایی رساند که با خودم قرار گذاشتم اگر اوضاع تغییر نکرد، به آفریقای جنوبی برگردم و برای همیشه آن‌جا بمانم. من در آفریقا مهندس معدن بودم و می‌توانستم کارم را در آن‌جا ادامه دهم. در واقع به‌اندازۀ کافی پس‌انداز داشتم و قصدم این بود که کار را کنار بگذارم، اما شرایط باعث شد تا بفهمم بیکاری برایم کسالت‌آور است و نمی‌توانم بدون کار روزهایم را شب کنم و این بیهودگی آزارم می‌دهد................

صفحات کتاب :

کنگره :

‬‭PZ۳

دیویی :

‏‫‬‭۸۲۳/۹۱۲

کتابشناسی ملی :

5571538

شابک :

978-622-96003-4-4

سال نشر :

1398