امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
رایگان
نظر شما چیست؟
یه روز بهاری بود همه جا پر از گل و سبزه بود. خاله سوسکه میخواست بره عروسی، عروسی دوستش سوسکه خانم.خاله سوسکه مشغول تمیز کردن خونه بود میخواست وقتی از عروسی برگشت کاری نداشته باشه و حسابی استراحت کنه. خونه داشت یواش یواش تمیز می شد...

کتاب های مشابه پیراهن مهمونی