در کتاب الفبای تغییر اثر علی شمیسا، تلاش بر این است که تلنگری روانشناختی به مخاطب زده شود. کد و آدرسهایی داده شود تا بتواند قدری خودشناسی کند و با رعایت این قوانین، به مرور شاهد تغییرات اساسی در خلق و خوی خود شود.
در این کتاب به صد قانون اشاره شده است که بتوانید بر آنها تامل و مراقبه کنید و ابتدا ایرادات خود را تشخیص بدهید و بعد راه درمان قدم به قدم را شروع کنید. برای تغییر خود ابتدا بایستی احساسات زخم خوردهی کودک درونت را مرهم بگذاری تا در حوزهی عواطف خود به درمان برسی و بعد از آن با جایگزینی اندیشههای سالم و مدرن، خود را به جلو ببری و از حضور و وجود خودت در طبیعت لذت ببری!
[قانون 5] خودت را ببخش!
زخم خورده من! تو سالهاست با خاطرات روانشناختی بد زندگی میکنی و یادآوری گذشته، حال و احساس تو را خراب میکند. زخمهایی خوردهای و عمق درون تو پر از تاول است، درد دارد، اشتباههای زیادی کردهای، نسبت به بعضی موضوعات احساس گناه میکنی، اما تو مهارت رها سازی و پاکسازی درون را یاد نگرفتهای و اکنون عزت نفس و تغییر، عزت نفس و اعتمادبه نفس زخم خورده و مصیبت دیدهای داری. ذوق تو، پر از ترس و دلهره است، خودت را پی در پی به خاطر گناهان و اشتباهاتت، تحقیر و سرزنش میکنی، حقوق بشر هم به تو اجازه نمیدهد این قدر خودت را خوار و ذلیل بکنی. تو از امروز حق نداری که خودت را زیر پا له کنی حتی به اندازه یک سر سوزن. این جمله را در ذهنت بارها تکرار کن که من حق دارم اشتباه و گناه کنم، اما نبوغ در تکرار نکردن است.
این را بارها تکرار کن و جزو باورهای ذهنی خودت قرار بده، منطقت را با این جملهها هماهنگ کن! جارو را بردار و این احساسهای متناقض را بیرون بریز، خودت را از بند کینهها و نفرتها رها کن. از بس که خود را تحقیر کردهای، رنگ به رخسار درون نداری، چشمهایت پف کرده است و در مقابل خودت پر از شرمندگی هستی! و نای تکلم با آرامش را نداری، خودت را قبول نداری! مدام خاطراتت را در ناخودآگاه تکرار میکنی، خود را آدم کثیف و مقصری میدانی، هر شب به جای رها کردن احساس زائدت، طوفان وحشت و گناه به پا میکنی و قبول نکردهای که میتوان آگاهانه خود را بخشید و شر قضیه را کند، ناخودآگاه به زیر سقف احساس خود میروی و رگبار گلوله است که بر خود میگیری، هیچ سوگندی را باور نداری و به خودت کامل مینگری. هجوم قضاوتهای اخلاقی است که بر خود سوار میکنی، سنگ است که بر موجودیت کودک درون خود میزنی، دیگر چیزی از او باقی نمیماند، او به خود اعتماد ندارد. اکنون تصمیم بگیر که خودت را با تمام گناهان و اشتباهات ببخشی تا بتوانی به علم تغییر، عزت نفس و اعتمادبه نفس دست بیابی. تو دیگر حق نداری که خودت را با شیوههای خشن سرکوب کنی، کینهها و نفرتها را رها کن! و از اصل رهاسازی و پاکسازی ذهنی در هر روز و هر هفته بهره ببر!.. .