کتاب من از مردن می ترسیدم، داستانی جذاب و کمتر شنیده شده، نوشته ی سهیل مومنین می باشد و توسط نشر صاد منتشر و روانه بازار کتاب شده است.
من از مردن می ترسیدم یک داستان خواندنی و جذاب ایرانی در باب ایام جوانی و آرزوهای این دوران، تلاش عجیب و غریب برای رسیدن به خواسته ها، فداکاری عجیب تر برای کمک به خانواده و سرنوشتی غیرقابل باور، با قلم روان و شیوای سهیل مومنین یکی دیگر از نویسندگان جوان نشر صاد است. مومنین قهرمان اول داستان را جوانی همنام خود و تقریبا در رنج سنی خودش قرار داده که این حجم همزاد پنداری نویسنده بر کیفیت داستان و ملموس بودن افزوده و خواندن آن را دلنشین تر کرده است.
سهیل مومنین در کتاب من از مردن می ترسیدم شما را با سهیل جوانی که تک فرزند است و عصای دست پدر و مادر، همراه می کند. جوانی که قدم به قدم برای رهایی خانواده از فقر تلاش می کند و در نهایت یک اتفاق عجیب باعث می شود که سهیل خود را به هدفش نزدیک ببیند؛ بی هویتی را انتخاب می کند تا شاید این فقر موروثی را از دامن خانواده برهاند، در ایام سرگردانی و غربت با آدم های زیادی آشنا می شود و تجربه های زیادی کسب می کند که دیدش به زندگی را تغییر می دهد. این تجربیات و اتفاقات به وی می آموزد با همه سختی ها و مشکلات آنچه مهم است حفظ امید و ادامه راه است؛ چرا که او که آفریده برای تمام لحظه ها و چالش هایی که در مسیر مخلوق قرار داده چاره نیز اندیشیده است.
جسمم تهران و دل و فکرم پیش مریم بود، از طرفی با خودم میگفتم اگر در نجاری کار کنم که نان باز و سر سفره میبرم و داماد سر خانه که نمیشوم، اگر هم کتاب فروشی کوچکی راه اندازی کنم هم باز روی پای خودم ایستادم و فقط میماند محل سکونت که اگر مریم بخواهد در خانه پدریاش باشد همانجا میمانیم اگر هم نه منزلی اجاره میکنم، خدا بزرگ است، بقول پدر یکی از بچه ها زن روزی خودش را میآورد.
تغیرات زیادی در خودم میدیدم، مثلاً شبها قبل از خواب ذکر میگفتم و برای درگذشتگان فاتحه میفرستادم، دعای فرج میخواندم و استغفار میکردم، تغییر که میگویم نه از این تغییرها که هر سال شب تولد یا شب سال تحویل با خودمان خلوت میکنیم تا ببینیم در یک سالی که از عمرمان گذشت با خودمان چند چند بودیم و چه بهدست آوردیم و چه از دست دادیم، تغییر به معنی آرامتر بودن، صبورتر بودن، سادهتر میگرفتم و از همه بیشتر شاکرتر بودم.
هر روز بعد از خارج شدن از محل کارم با مریم تماس میگرفتم و از اتفاقات روزمره با هم صحبت میکردیم، البته ماجرای مینا را هرگز به او نگفته بودم، یکی دو روزی بود که یا دیر جواب میداد یا اصلاً جواب نمیداد! احساس میکردم کمی با من سرد و بیتفاوت شده است! البته ارتباط صمیمی و گرمی هم نداشتیم، کتابی صحبت میکردم، ابراز علاقهای بینمان نبود و در حد همان دوران کارگر وکارفرمایی اما با تعداد دیالوگهای بیشتری باهم در ارتباط بودیم.
فکرم را مشغول کرده بود، شرایط مرخصی گرفتن برای چند روز نبود وگرنه قصد داشتم حضوراً با مریم صحبت کنم.
صبح قبل از اینکه به محل کارم برسم با خانهشان تماس گرفتم، گوشی را برداشت و از تماس آن موقعام تعجب کرد و پرسید اتفاقی افتاده؟ گفتم اینجا نه بلکه احساس میکنم آنجا اتفاقی افتاده و من را در جریان آن نگذاشتی! تا همه چیز را ول نکردم و نیامدم آنجا تا خودم بفهمم، خودت بگو چی شده؟
نسخه الکترونیک کتاب من از مردن می ترسیدم را می توانید از طریق اپلیکیشن فراکتاب خریداری نمایید و پس از دانلود در کتابخوان فراکتاب مطالعه کنید و با مطالعه آن حس مرگ و زندگی توامان را با قهرمان داستان تجربه کنید.
مشخصات کتاب من از مردن می ترسیدم در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | نشر صاد |
نویسنده: | سهیل مؤمنین |
تعداد صفحه: | 76 |
موضوع: | داستان ایرانی |
قالب: | الکترونیک |