کتاب «هویت غربی (ماهیت و مؤلفهها) جلد اول» به کوشش سیدرضا موسوی و احمد صادقی است که در گروه غربشناسی پژوهشکده فرهنگ واندیشه اسلامی سامان یافته است.
شناخت غرب بهعنوان یک واقعیت جهان کنونی امری مهم است، اما بهعنوان یک واقعیت تأثیرگذار، امری حیاتی است. نه تنها این تأثیرگذاری، در زمینههای مختلف زندگی بشری قابل مشاهده است، بلکه برای برخی از جوامع به یک عادت و یک رویه تبدیل شده است؛ یعنی وجود پدیدهای به نام «غرب» در زندگی امری طبیعی و حتی ضروری تلقی شده است. برای آنها این پدیده جزئی از هویت، عادت و مبنای نظم کنونی جهانی است . نظمی که هرچند ناعادلانه است، اما چارهای از آن نیست؛ زیرا در همه جا هست، فراگیر است و جغرافیا نمیشناسد؛ البته ناراستی منطق مزبور هویداست. برای فا یق آمدن بر این کژفهمی باید لختی درنگ کرد، ظواهر را به کناری زد و به ریشهها پرداخت؛ ازاین رو در کتاب «هویت غربی (ماهیت و مؤلفهها) جلد اول» به این مهم پرداخته شده است، یعنی ماهیت غرب را از منظرهای مختلف در ترازوی نقد ریخته و عیارسنجی شده است.
مجموعه دو جلدی «هویت غربی: ماهیت و مؤلفه» دربرگیرنده مقالات متنوعی درباره شناخت غرب است. هرچند موضوع این مقالات متنوع است، اما همه نویسندگان محترم به دنبال یک هدفند و آن شناخت هرچه بیشتر و هرچه بهتر غرب است. در واقع سؤال اصلی در این اثر حول شناخت هویت غرب میباشد، اما جوابها از منظرهای مختلف به این سؤال اصلی بیان شده است، یعنی نویسندگان گرامی، با توجه به تخصص و گرایش علمی خویش، به غرب نگریستهاند؛ ازاینرو از پنجرههای مختلفی چون فلسفه، روابط بینالملل، جامعهشناسی، تاریخ و سایر علوم با توصیف و تحلیل گفتمان به شناخت مؤلفههای هویت غربی پرداختهاند. جلد اول کتاب اختصاص به نقد مبانی و سایر وجوه نظری هویت فرهنگ غرب دارد. در جلد دوم به موضوعاتی همچون غرب و روابط بینالملل، غرب و علوم انسانی، غرب و دولت و غرب و آینده پرداخت شده است.
مبانی نظری تمدن جدید غرب بر سه اصل اساسی مبتنی میباشد:
۱. معرفتگرایی به معنی درک نو از هستی، قضاوت در قضایا بر پایه عقل فلسفی و تغییر در تصور انسان از تصویر جهان و تلاش در کسب حقیقت علمی؛
۲. فردگرایی، تبدیل انسان تابع به انسان مستقل که این استقلال در مرحله اول استقلال فکری است و سپس استقلال سیاسی. در حوزه اندیشهورزی، رهاشدن فرد از تقید و تعبد برای نیل به تعقل در مناسبات اجتماعی؛
۳. فنگرایی، گذار از زندگی ابزارمند به حیات صنعتی یا به عبارتی تغییر نظام تولید از شیوه تولید فیزیکی به نظام تولید مکانیکی.
دانیل روپ مبانی تمدن جدید غرب را تغییر در دو بخش نرمافزاری و سختافزاری این تمدن میداند:
۱. بخش نرمافزاری مربوط به تغییر نگاه انسان غربی به پدیده هستی است که از دوره رنسانس به عنوان نقطه عزیمت این تمدن آغاز میشود. نگاهی مبتنی بر احکام عقلی مستقل از هر مرجعیت قدرت؛
۲. بخش سختافزاری مربوط است به تغییر شکل حیات اجتماعی، صنعتیشدن تولید، تمرکز ثروت و انبوهی کالا تحت هدایت طبقه نوظهور بورژوازی. بخش سختافزاری حاصل اختراع و اکتشاف ماشین چاپ، ماشین بخار، اسلحه و ذغالسنگ. عامل اول موجب عمومیت بخشیدن به دانش شد و سه عامل دیگر باعث شکلگیری پدیده شوم سلطه و استعمار از سوی غرب.