این کتاب نگاهی به سیر و سلوک و عرفان است از طرف نویسندهای توانا که عرفان اسلامی را به خوبی درک کرده است. این کتاب از چندین منبع استفاده کرده است.عارفان، یا همان متشرعان حقیقی که تنها به ظاهر دین اکتفا نکردهاند، هرچند در حفظ ظاهر نیز از همه کوشاتر بودهاند، بهترین مفسران کلام اول عاشق جهان ذات مقدس حق و سپس خطبههای راهیافتگان بزم قرب انبیای (ع) خصوصاً قافلهٔ سالار سرسپردگی و عبودیت حضرت ختمیمرتبت محمد (ص) و اوصیای سرار نور و طهارت و عظمت ایشاناند؛ به همین دلیل است که کلامشان هم بوی حق دارد و هم بوی حقنمایان که هم مقبول حقاند و هم مقبول حقمداران و از همین جهت است که افق کلامشان و سبکی بیانشان بهترین مرهم بر زخمهای دشنهٔ اومانیسم و خودخواهی بر پیکرهٔ جان آدمی است.
بیدار شدی؟دلت برای نگاه پرمهرش، برای لبخند دلربایش، برای نوازشهای از مادرانه بارها و بارها مادرانهترش تنگ شد؟ یککم که به خوت بیایی، صدایش را میشنوی. همان چیزهایی که به دردانهاش عیسی (ع) گفت، هر شب با تو، با تمام بندگانش تکرار میکند: یا عیسی! کم أطیل النظر؟! ای عیسی! تو که این زمینیها را میشناسی، تو که واسطهٔ آنها و آسمانی، تو بگو دیگر چقدر صبر کنم؟! تو بگو چقدر چشمبهراهیام را طول دهم؟! و احسن الطلب و خواهشم را، خواستم را به هزار صورت نیکو بیان کنم! و القوم فی غفلة لا یرجعون. و مردم و تو بندهٔ من! در غفلت باشی و برنگردی! میبینی؟! میبینی او را که گوشهٔ چشمش کوه را پودر میکند، او که اشارتش زمین و زمان را به هم میریزد، اویی که خوبان عالم نازش را میکشند به التماس یک کرشمهای، او (ج) چگونه تو را مشتاق است؟ میبینی چگونه میخواهدت و هر لحظه به گوش عالم میرساند که: (و اصطنعتک لنفسی) آی جهان من! آهای مخلوقات من! این بندهام را برای خود خودم ساختم! میدانی خواستهاش چیست؟ او که یادت نرود از تمام بزرگان بزرگتر است و از تمام عزیزان عزیزتر تنها و تنها بازگشت... برای یک قرار عاشقانه... یک قرار با طعم ازلیت... بهدرازای ابدیت... میپرسی به کجا؟ به خودش، نه به هیچ سوی دیگر... او خودت را میخواهد تنها و تنها برای خودش که: (ان الی ربک الرجعی) (همانا بازگشتن بهسوی پروردگار توست.) و چه خوب نامیده است این بازگشت شکوهمند را...: لقاء، دیدار...