کتاب جاسوس منتخبی از چهار داستان است که محمدرضا سرشار گردآوری و ویراستاری آن را انجام داده است. علی آقاغفار با داستان «اولین نقش من»، مجید درخشانی با داستان «جاسوس»، محمدحسین کیانپور با داستان «مجسمه» و حسین عبدی با داستان «نقشه» نویسندگان این کتاب را شکل می دهند.
داستان «اولین نقش من» ماجرای دو جوان با نام های احمد و مصطفی را به تصویر می کشد که قصد دارند با نقشه ای اعلامیه های امام را پخش کنند و گیر مأموران نیفتند. در این داستان مصطفی و احمد خودشان را برای ماموران بی سواد نشان می دهند و به ماموران می گویند اطلاعیه ها را به ما داده اند که به دیوار بچسبانیم و ما هم سواد نداریم که بخوانیم! «اولین نقش من» آمیزه موفقی از اضطراب و لحظات طنز را به نمایش می گذارد که مخاطب را با خود همراه می کند.
داستان جاسوس که نام کتاب نیز برگرفته از آن است ماجرای یک روحانی به نام شیخ فتح الله را بیان می کند که روی منبر علیه شاه حرف می زند و حکومت به دنبال دستگیر کردن وی است. در این میانبرادرزاده وی سعی دارد به عمویش کمک کند تا توسط حکومت گیر نیفتد و این دو ماجرای موازی، فضای جذابی به داستان بخشیده است.
داستان «مجسمه» نیز درباره براندازی مجسمه شاه است؛ مردم ناراضی از حکومت شاه قصد دارند با تجمع در خیابان ها مجسمه شاه را پایین بکشند و مخالفت خود را اعلام کنند. داستان از زبان دو نوجوان تعریف می شود و صمیمت لحن و بیان آنها باعث می شود تا مخاطب با داستان احساس همذات پنداری کند.
حسین عبدی در «نقشه» مانند سه داستان پیشین کتاب به انقلاب و دو نوجوان به نام های علی و مجید می پردازد که چون پدرانشان آن ها را با خود به تظاهرات نمی برند، می خواهند خودشان کاری کنند. آن ها دلشان می خواهد یک ضربه حتی کوچک به حکومت بزنند و با هم نقشه می ریزند که به سراغ سربازی که در کوچه آن ها کشیک می دهد، بروند و او را کتک بزنند. کتاب جاسوس با این چهار داستان، مجموعه ای خوشخوان و یکدست فراهم آورده که می تواند جنبه هایی ناگفته و خواندنی از انقلاب اسلامی را به زبان داستان بیان کند.