کتاب کنار پل منتظرتان ایستاده ام pdf

روایت داستانی مهندس شهید حسن آقاسی زاده

امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
700
نظر شما چیست؟
برعکس، من وقتی به آسفالت می رسم، نفسی می کشم و پایم را می گذارم روی گاز، او خاک که می نشیند روی صورتش، تا ناچار نباشد، پاکشان نمی کند اما من ...

وقتی می رفتیم جاده فکه و بر میگشتیم از بس خاک به سرو صورتمان م نشست، می گفتم: غسل جاده فکه واجب شد!

بعد هم می رفتم حمام و لباس هایم را عوض می کردم ولی حسن با اینکه به قول بچه ها،" آقا مهندس از خارج آمده " بود می گفت: من به این خاک ها علاقه دارم! این ها تبرک است! وقتی وارد آسفالت می شوم، دلم می گیرد!
کنگره :
‏‫PIR۸۲۲۳‭‬ ‭‭/ھ۶۶‏‫‬‭ک۹ ۱۳۹۱
دیویی :
‏‫‭۸‮فا‬۳/۶۲
کتابشناسی ملی :
3003620
شابک :
978-600-6033-69-3‍
سال نشر :
1391
صفحات کتاب :
180

کتاب های مشابه کنار پل منتظرتان ایستاده ام