کتاب بی ترانگی مجموعه اشعار سپید حامد سعادتی است که به یاد ماندنی و بسیار خواندنی است.
بین آن ظالم دنیایی و آن ربّ جلی
هرچه عمرم میرفت
باز کمتر دیدم
یک شب از گوشهی تاریک دلم
نوری آمد به سخن
گفت: ای بندهی بیچارهی من
من نه آن شاهم و نه آن آدم
من فقط عطر گل سرخ شب مهتابم