کتاب از فلاکت تا افلاک با 12 قدم pdf

چگونه از اعتیاد و الکلیسم نجات پیدا کردم

امتیاز
5 / 1.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
39,200
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب از فلاکت تا افلاک با 12 قدم

کتاب از فلاکت تا افلاک با 12 قدم، داستان حقیقی وحید باستانی پاریزی است که در آن شجاعت به خرج داده و تجربیات زندگی پر فراز و نشیب خود و مراحل مبتلا شدن به این بیماری و رهایی از آن را با بیانی ساده و روان در اختیار دیگران قرار می‌دهد. تجریاتی که در این کتاب مطرح شده، کاملأ راهگشا و راهنما برای تمام کسانی است که درگیر این بیماری هستند. اساسأ کمتر کسانی هستند که با شهامت و خودافشایی بخواهند با آشکار کردن مسائل شخصی به دیگران کمک کنند، اما نویسنده این اثر فارغ از قضاوت‌ها و نگاه اطرافیان، تجربیات‌اش را با ما به اشتراک گذاشته است. وی در این کتاب شرح ماجرای خود را از ایام کودکی و نوجوانی آغاز می‌کند و برای شما توضیح می‌دهد که چگونه در نوجوانی ترک تحصیل کرده و به سمت سیگار و الکل کشیده شده است. نویسنده در این کتاب اعتراف می‌کند در هر مرحله از زندگی تمام توان خود را صرف دستیابی به مواد مخدر می‌کرد و اینگونه زندگی خود را به نابودی کشاند.

مخاطب این کتاب افرادی است که یا از این بیماری رنج می‌برند و یا با یک مصرف‌کننده سروکار دارند که دیگر قرار نیست از رنج این بیماری بمیرد یا شرمسار باشد و درد بکشد. امید است با عمل به پیشنهادها و راه‌حل‌هایی که گفته خواهد شد، این افراد بتوانند راهی برای غلبه بر مشکلاتشان پیدا کنند.


گزیده کتاب از فلاکت تا افلاک با 12 قدم

یک سال از ازدواج من و همسرم گذشته بود. برای اینکه کسی سر از کارم درنیاورد، ارتباطم را به تدریج با اطرافیانم قطع کرده بودم. کار کردنم سه ساعت در روز شده بود، آن ‌هم در حد تهیه پول و جنس مصرفی‌ام. ارتباطم با اجتماع هم به‌کلی قطع‌شده بود و فقط با ساقی‌ها ارتباط داشتم. بار دیگر به روان‌پزشک معروفی در شهر دیگری مراجعه کردم. به درخواست او نزد مشاور رفتم. سؤالاتی از من کرد، اما چون صداقت نداشتم، کمکی هم به من نمی‌شد. احساس می‌کردم کسی درد من را نمی‌فهمد. دیگر کلافه شده بودم و برای آرام کردن اعصابم به قرص‌های آرام‌بخش پناه برده بودم. پولی در بساط نداشتم. به همسرم رو آورده بودم و به هر بهانه یا دروغی طلاهای او را گرفته و خرج می‌کردم. او هم خسته شده بود چون بارها و بارها در سم‌زدایی‌ها و خماری‌هایم کنارم بود و چشم بر هم نمی‌گذاشت، به امید اینکه من پاک بمانم. والدینم کاملاً ناامید شده بودند و ازآنجایی‌که آن‌ها هیچ تجربه‌ای در مورد اعتیاد نداشتند، به ‌هیچ ‌وجه نمی‌دانستند مشکل من چیست و لذا نمی‌توانستند کمکی به من بکنند.

صفحات کتاب :
112
کنگره :
‏‫‬‭PIR۸۳۳۵
دیویی :
‏‫۸‮فا‬۳/۶۲‬
کتابشناسی ملی :
6159104
شابک :
978-622-7321-06-7
سال نشر :
1399

کتاب های مشابه از فلاکت تا افلاک با 12 قدم