کتاب دینو و راز چمیدونم چی چی، قبل از هر چیز یک رمان جمعوجور دربارهی چند قهرمان است که برای پیداکردن جواب یک سؤال، سفری را شروع میکنند. کودکان با خواندن این کتاب، همراه با قهرمانان داستان ماجراجویی میکنند و قدم به قدم به پیداکردن پاسخ نزدیک میشوند. اما فرق کتاب دینو و راز چمیدونم چی چی با رمانهای دیگر این است که در ماجرای هر فصل، قهرمانان با یک مسئلهی فلسفی
درگیر میشوند.
دینو، سنجاب کوچولوی خاکستری، از لانهی درختیاش به بیرون سرک کشید. بعد از چند روز طوفانی،هوا آفتابی شده بود. دریا آرام بود و مثل همیشه یک نقطهی سیاه آن دورها دیده میشد.
- دینو! دینو! کمک!
دینو تند و تند از درخت پایین آمد و به سمت ساحل جزیره دوید. یکدفعه روی یک سنگ لیز خورد.پایش بـه دمش گیر کرد، دستش به پایش گیر کرد، قل خورد و رفت تا کلهاش به چیز سفتی خورد ویک طرف افتاد. همین طور که سرش را میمالید، از جایش بلند شد.آنجا وسط ماسههای سفید یک چیز زرد توخالی و پیچپیچی افتاده بود. این طرفش سوراخ بزرگی اندازهی کلهی دینو بود، آن طرفش یک سوراخ کوچک اندازهی دهان دینو با یک ردیف سـوراخهای ریز. دم دراز موناش از سوراخ کوچک بیرون آمده بود، و بالا و پایین میرفت. لاکو که آن کنار ایستاده بود، گفت: «زودباش دینو! موناش توی این چمیدونم چی چی گیر افتاده!