امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
6,000
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب نمایش سعید پایان نداشت

کتاب نمایش سعید پایان نداشت، داستان پسر نوجوانی است که به همراه مادر و خواهر کوچکش «سایه» در روستایی زیبا و باصفا زندگی می کند.

پدر سعید چند سالی است که فوت کرده و او را با مادر و خواهر کوچکش تنها گذاشته است. به خواست خداوند، سعید دارای چهره ای متفاوت است. دماغ و دهانش شکل طبیعی ندارند. چانه اش تقریبا ً صاف است. پیشانی، گونه ها و چانه اش تا حدودی شکل ذوزنقه ای به خود گرفته و از سوی دیگر خواهرش سایه، توانایی تکلم ندارد.

قصه از آنجایی آغاز می شود که سعید قصد سفر می کند تا از روستا به شهر برود. هر چند با مخالفت مادر مواجه می شود، اما در تصمیم خود مصمم است، راه سفر برمی بندد و به سوی شهر راه می افتد. به خاطر چهره اش به وسیله خیلی از مردم به ویژه کودکان مورد تمسخر و سرخوردگی قرار می گیرد، اما به خود تردید راه نمی دهد. در آغاز به دنبال مکانی برای خواب و استراحت می گردد. اما انگار که وصله ناچسبی روی...

گزیده کتاب نمایش سعید پایان نداشت

اولین شب حضور در شهر، شب جالبی نبود. سعید، ساعت ها راه رفته بود. گاه گاهی آدم ها در مورد سؤال های او درباره کرایه اتاق چیزهایی گفته بودند. به یکی دو مسافرخانه هم سر زده بود. آدم ها با دیدن او انگار وصله ناچسبی روی صورتش باشد، گفته بودند: «اشتباه آمده ای!» سعید باز پیاده و خسته به راهش ادامه داده بود. لقمه ای نان با تخم مرغ آب پز که مادر برایش توی بقچه اش گذاشته بود، خورده بود.

 نان خشک در گلویش گیر کرده بود. چاره ای نبود؛ باید تاریکی شب را پشت سر می گذاشت و فردا به دنبال اتاق می گشت. با خیال مادر و سایه و صدها خیال دیگر در کنج دیواری نشست تا صبح برسد. سرد بود. پاهایش را در شکمش جمع کرد. در خواب و بیداری با خود چیزهایی می گفت که صدایی شنید. پیرزن دوباره او را صدا کرد: «پسرجان چرا اینجا خوابیدی؟»

کتابشناسی ملی :
‏‫‭م85-49359
شابک :
978-964-506-354-0
سال نشر :
1387
صفحات کتاب :
48
کنگره :
‏‫PIR7943‭‬‭ /ح8315‏‫‬‭ن8 1387
دیویی :
‏‫‭8‮فا‬3/62

کتاب های مشابه نمایش سعید پایان نداشت