کتاب آن آقای مهربان نوشته محمود پوروهاب داستان سگی گرسنه و تشنه را روایت می کند که به باغ امام حسن مجتبی می رود و امام باقی غذایش را به او می دهد.
امام فهمید که سگ خیلی گرسنه است. تکه ای نان را کمی دورتر از سفره گذاشت. سگ دم تکان داد، با کمی ترس جلو آمد و فوری لقمه را خورد امام لقمه ای دیگری برای خودش گرفت. دید سگ هنوز منتظر غذاست. امام لبخند زد. از آن پس، یک لقمه برای خودش می گرفت و یک لقمه جلو سگ می گذاشت.