کتاب بندر امن نوشته ماریتا کانلن مککنا است که با ترجمه محبوبه نجفخانی است. این کتاب یک رمان نوجوان جذاب است که به آنها کمک میکند دنیا را زیباتر ببیند.
بندرامن کتابی است از آوازهای گمشده در غرش بمب ها. سوفی آواز می خواند و صدای آژیر و بمب فرو می ریزد؛ آغازی درخشان برای داستانی که قرار است از جنگ بگوید و از کودکان. کودکانی مثل سوفی و برادرش که تیرباران نیروهای آلمانی، خانه شان را در لندن خراب کرده، مادرشان در بیمارستان است و پدرشان در جبهه. حالا قرار است آن ها به ایرلند، نزد پدربزرگشان بروند، جایی که جنگ نیست، اما خشونت و جدیت رفتار پدربزرگشان نمی گذارد که خاطره جنگ را با سرخوشی های کودکانه از یاد ببرند.
«بندر امن» داستان آواز خواندن این کودکان است در پناهگاه های لندن، ایرلند و هر جایی دیگری که می شود از بمب به آن پناه برد و خود را به دست امواج جادویی موسیقی سپرد. نویسنده در ابتدای کتاب ترانه ای به نام «شب بخیر کودکان هرجا که هستید» آورده که در طول جنگ جهانی دوم شب ها از رادیو پخش می شده است.رمان با موضوع جنگ جهانی دوم و در ۳۰ فصل با عناوینی مانند پناهگاه، بازماندگان بمباران، بیمارستان سنت مارین، یادگاری، اینجا لندن است، دوران جنگ، بمب افکن و بندر امن، نوشته شده است.
ماریتا کانلن مک کنا، نویسندهٔ ایرلندی کتابهای کودکان و نوجوانان است، که در حال حاضر با همسر و چهار فرزندش در دوبلین زندگی میکند. اولین رمان پُرفروش «زیر درخت زالزالک» که دربارهٔ سالهای قحطی بزرگ ایرلند است، در سال ۱۹۹۱ موفق شد جایزهٔ اول انجمن بینالمللی کتابخوانی ایرلند را از آن خود کند.
این رمان بارها تجدید چاپ شده و در کشورهای اتریش و فرانسه نیز جوایزی کسب کرده است. کتاب «زیر درخت زالزالک» به اکثر زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است. نویسنده پس از مدتی، جلد دوم کتاب فوق را به نام «دختری با گلهای وحشی» به رشته تحریر درآورد. کتاب بندر امن داستانی جذاب است که به شما کمک میکند در دنیای داستانها غرق شوید. این کتاب داستان دختری بهنام سوفی است که در یک پناهگاه میگذرد اتفاقات در فضای جنگ جهانی میگذر.
سوفی از جنگ بیزار بود. جنگ همه چیز را تغییر داده بود. همه چیز را زیر و رو کرده و به هم ریخته بود. درست مثل شن هایی که زیر پا جابه جا می شوند.
سوفی در پارک محلی نشسته بود و به این چیزها فکر می کرد. این پارک به بزرگی هاید پارک یا ریجنت پارک نبود، ولی به هرحال این پارک هم، خیلی تغییر کرده بود. تمام نرده های پارک را کَنده و ذوب کرده بودند. تصور کن از نرده های پارک برای ساختن اسلحه و مهمات استفاده کنند و با آن ها مردم را بکشند!