انتظارماشین صورتی کوچولو تمام شد. وقتی شماره اش را نصب کردند، از خوشحالی دو تا بوق زد و چراغ هایش را روشن و خاموش کرد. حالا او می توانست زندگی ماشینی خودش را شروع کند راه افتاد توی کوچه و خیابان ها. اول فکر کرد توی دنیا فقط خودش هست و بس؛ ولی وقتی به خیابان اصلی رسید، از تعجب یک بوق بلند زد. این همه ماشین!
ادامه داستان را در کتاب صورتی سرگردان بخوانید.