این اثر در واقع کمکی برای درانداختن نگاهی متفاوت به بخشهای مختلف حرم امام رضا(ع) و یادآوری جایگاه این بخشها در طول تاریخ است که مخاطب حین خواندن اثر بیشتر با جنبههای نادیده و کمتردیده حرم رضوی روبرو میشود و خود را در میان تصاویر درخشان و قدرتمند پیدا میکند.
در خراسان باغی هست، به جبرانِ خشکی و خشنی زمین آنجا. یک باغِ باغ با درختهای تنهمرمر و شاخههای آینهآینه. که سرهای شاخهها در آسمان به هم رسیده. آینه در دلِ آینه رفته و نورها را شکانده. درختهای آهناند نه روییده در جنگل شمال، که در طوس. سایهپسندند و سرِ شاخههاشان به هم جوش میخورد. شاخه میجهانند تا با دیگران، با شاخههای درخت همسایه، جوش بخورند. و بس که سفتاند چوبشان آهن است. بلکه مرمر. تنههای درختان باغ استوانه نیست. چهارگوش است. چنان که بر هر بَرش یک یا چندتایی زائر میتوانند بنشینند یا ایستاده تکیه بدهند. تنها خدا میداند که آن آینههای برگبرگ چندین بار یک لاخِ نور را باز میتابانند. از چهرهی همدیگر میگیرند و دوباره میپاشند به همو. یا دیگری. فقط خدا میداند که خود نورآشناست. که خود فروغانْفروغ است.