کتاب اعتزال نو و مسائل فلسفه دین اسلامی: مجموعه مقالات جریانشناسی و نقد اعتزال نو (جلد دوم) به کوشش محمد عربصالحی توسط انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به چاپ رسیده است.
شناخت جریان اعتزال نو، نقد علمی و روشمند اندیشههای آنان در حوزههایی چون فلسفه دین، حقوق، علوم قرآنی، نقد شخصیتهای محوری این جریان در پنج جلد کتاب منتشر شده است. از قرن نوزدهم جریانی که میتوان آن را «اعتزال نو» نامید با گرایش به اندیشههای معتزله تاریخی، برخی نظرات متکلمان معتزلی را احیا کردند. این گروه در جهان عرب بیشتر به «الاعتزال الحدیث» و «المعتزلة الجدد» معروف است. گرچه معتزلیان جدید، درخاستگاه و منشأ پیدایش، عقلگرایی و بسیاری از مبانی کلامی، با معتزلۀ قدیم اشتراکات و تشابهاتی دارند، اما در تعریف عقل، نوع نگاه به دین و نصوص دینی و همچنین حوزۀ مسائلی که درگیر با آنند، از اساس متفاوت با معتزله تاریخی است.
این جریان امروزه بسیاری از کرسیهای تدریس و تبیین دین اسلام در دانشگاههای کشورهای اسلامی و غربی را در دست دارند؛ بنابراین اصل شناخت این جریان، نقد علمی و روشمند اندیشههای آنان در حوزههایی چون فلسفه دین، حقوق، علوم قرآنی، نقد شخصیتهای محوری این جریان و همچنین مقایسه عقل وحیانی با عقل نواعتزالی یا همان عقل خودبنیاد، میتواند از موضوعات مهم عصر حاضر در مجامع علمی باشد.
عناوین مجموعه پنججلدی مقالاتجریانشناسی و نقد اعتزال نو به شرح ذیل است:
جلد اول با عنوان جریانشناسی اعتزال نو
جلد دوم با عنوان اعتزال نو و مسائل فلسفه دین اسلامی
جلد سوم با عنوان اعتزال نو و اندیشههای حقوقی، علم دینی و ...
جلد چهارم با عنوان چالش با ابوزید
جلد پنجم با عنوان عقل شیعی و عقل نواعتزالی
فلسفه دین مهمترین حوزه ای است که اعتزالیان جدید در آن بیشتر از سایر حوزهها قلم زدهاند و بیشترین شبهات از سوی آنان در این حوزه متوجه مبانی دینی شده است و در نتیجه بیشترین نقدها نیز متوجه آرای آنان در این حوزه است؛ امروزه این حوزه به دلیل گستردگی و نو بودن مسائل آن تحت عنوان مستقلی به نام کلام جدید هم مطرح میشود، اما به عنوان علمی و دقیق آن همان فلسفه دین است.
کتاب اعتزال نو و مسائل فلسفه دین اسلامی حاصل مقالههایی است که در حوزه فلسفه دین به دبیرخانه مجموعه مقالات اعتزال نو رسیده و پس از ارزیابی مورد تأیید قرار گرفته. این مقالات در دوازده فصل تنظیم شده است.
فصل اول به نقد جدیدترین نگاه به ماهیت وحی پرداخته که از سوی دکتر سروش مطرح شده است.
فصل دوم دیدگاه تاریخمندی قرآن به نقد کشیده شده است و آیات پنجگانهای که شاهد این دیدگاه گرفته شده و آن را دلیل بر خطاپذیری قرآن و تاریخمندی آن گرفته اند بررسی شده.
فصل سوم عهدهدار یکی دیگر از مبانی شایع در فکر نواعتزالیان است که برگرفته از هرمنوتیک یا نشانهشناسی است یعنی بحث سیالیت معنای متون دینی مورد نقد واقع شده است.
فصل چهارم به بررسی تطبیقی حقیقت وحی از نگاه علامه طباطبایی و حسن حنفی پرداخته و تفاوتهای فراوان این دو دیدگاه را نمایان کرده است.
در فصل پنجم دیدگاهی که قصص قرآن را واقعنما نمیداند و برخی از نواعتزالیان قائل به آن اند، بررسی و نقد شده است و تناقضات و اشکالات این نگاه از جهات مختلف آشکار شده است.
فصل ششم دیدگاه عابد الجابری در رد دلالت امی بودن پیامبر بر اعجاز قرآن را به بحث نشسته و وجوه هشتگانه جابری بر مدعای خود را یکایک بررسی و مردود دانسته است.
فصل هفتم به بررسی تطبیقی آرای آیتالله خامنهای مدظلهالعالی با آرای برخی از نواعتزالیان درباره مفهوم و ماهیت فقه، گستره و قلمروی فقه و رابطه فقه و اخلاق پرداخته و فاصله دیدگاهها را به خوبی نمایان کرده است.
در فصل هشتم تاریخمندی احکام جزایی اسلام از نظر نواعتزالیان مورد چالش واقع شده است و از جهات مختلف بر ثبات و جاودانگی احکام جزایی تأکید شده است.
فصل نهم عهدهدار بحث مهم عقل و دین و نقد نگاه مجتهد شبستری در این موضوع است.
فصل دهم در بخش اول مبانی نظریه اختصاص قلمروی دین به آخرت را تبیین و آن را به نقد کشیده است و در بخش مبانی نظریه دوساحتی بودن دین را تبیین کرده و با دلایلی اثبات نموده که دین هم متصدی هدایت امور دنیوی است و هم آخرت بشر را تضمین کرده است.
در فصل یازدهم شاهد بحث ذاتی و عرضی در دین که دیدگاه شایعی در بین نواعتزالیان است هستیم.
بالاخره در فصل دوازدهم دیدگاههای دکتر سروش و اقبال لاهوری در موضوع خاتمیت به نحو تطبیقی مورد تحلیل قرار گرفته است.
وحی همان تجربهای است که شاعران و عارفان دارند؛ هر چند پیامبران این را در سطح بالاتری تجربه میکنند. در روزگار مدرن، ما وحی را با استفاده از استعاره شعر میفهمیم؛ چنانکه یکی از فیلسوفان مسلمان گفته است: وحی بالاترین درجه شعر است.
شعر ابزاری معرفتی است که کارکردی متفاوت با علم و فلسفه دارد. شاعر احساس میکند که منبعی خارجی به او الهام میکند؛ و چیزی دریافت کرده است و شاعری، درست مانند وحی، یک استعداد و قریحه است: شاعر میتواند افقهای تازهای را به روی مردم بگشاید؛ شاعر میتواند جهان را از منظری دیگر به آنها بنمایاند.