کتاب راهبردهای رشد اقتصادی (ضد حمله) نوشته برایان تریسی و تیمی متشکل از 33 رهبر تجاری ممتاز از سراسر جهان با تجربیات و سوابق بسیار گوناگون است که ایده های خود را درباره چالش های موجود و روش های سودآوری سازمان ها با شما در میان می گذارند.
با خواندن کتاب راهبردهای رشد اقتصادی (ضد حمله) (counter attack: business strategies for explosive growth in the new economy)، درمی یابید که نویسندگان و مفاهیم آن بسیار متنوع هستند. داستان های افرادی را خواهیم خواند که با تلاش و کوشش و خودساختگی توانسته اند خود را از فرش به عرش برسانند و در زمره بهترین رهبران تجاری جهان قرار بگیرند. این رهبران طرفدار راهبردهایی هستند که شاید در ظاهر شگفت آور به نظر برسند. خوشبختانه هر کدام از نویسندگان این کتاب بهترین توصیه ها و پیشنهادها و تجارب خودشان را با شما در میان گذاشته اند، بنابراین می توانید از این راهبردها در کسب وکارتان استفاده کنید.
با دگرگونی شدید اقتصادی همه ما بر این نکته واقفیم که در اقتصاد جدید و در هر بخش از مسیر کارهای تجاری مان با چالش های زیادی مواجه هستیم. شرایط و قواعد جدید جایگزین سنت ها و اوضاع پیشین شده اند و این موضوع امکان یافتن مسیر موفقیت را دشوار می کند.
قدرت قانع کنندگی به شما کمک می کند تا کارهایی را بیشتر انجام دهید که می خواهید سریع تر از دیگران انجام شود. این قدرت می تواند به مفهوم تفاوت بین موفقیت و شکست باشد. قدرت، پیشرفت شما را تضمین می کند و شما را قادر می سازد تا در سطح بالایی، از تمام مهارت ها و توانایی های دیگرتان در بالاترین سطح استفاده کنید. این قدرت، پشتیبان شماست تا رابطه ی خوبی با مشتریان، رؤسا، کارمندان شرکت، همکاران و دوستان تان داشته باشید.
مانند راندن دوچرخه، متقاعدسازی هم یک مهارت است و از طریق مطالعه و تمرین می توان آن را آموخت. به منظور پشتیبانی و کمک به شما در کسب اهداف تان و دستیابی به اهداف تجاری تان بسیار عالی باشید. وظیفه شما این است که در تأثیرگذاری و انگیزه دادن به دیگران، بسیار عالی عمل کنید.
شما می توانید: یا دیگران را قانع کنید که کمک تان کنند، و یا آن ها قانع شوند که شما کمک شان کنید. قدرت قانع کنندگی، یا این است یا آن. بیشتر مردم نمی دانند که هر تعامل بشری، در بر دارنده ی فرآیند پیچیده ای است از امتناع و تأثیر، معمولا بیشتر افراد، به صورت ناخودآگاه قانع می شوند که به دیگران کمک کنند و کمتر افرادی هستند که بخواهند دیگران را قانع کنند.
کلید متقاعدسازی، انگیزه است. هر عمل انسان، با چیزی برانگیخته می شود. در ابتدا شما باید بدانید که چه چیزی به دیگران انگیزه می دهد و سپس آن انگیزه را فراهم کنید.
همه ی افراد، دو انگیزه ی عمده دارند: کسب سود و ترس از ضرر انگیزه ی کسب سود، مردم را تحریک می کند تا آن چیزهایی را بیشتر بخواهند که در زندگی ارزشمند هستند. آن ها پول بیشتر، موفقیت بیشتر، سلامتی بیشتر، تأثیر بیشتر، احترام بیشتر، محبت بیشتر، و شادی بیشتری را می خواهند. خواسته های فرد، فقط با تجسم فردی محدود می شود. صرف نظر از این که انسان چقدر دارد، باز هم به یک نفر می توانید نشان دهید بیشتر و بیشتر می خواهد. وقتی فردی را تفهیم می کنید که با کمک کردن به شما در کسب اهداف تان، می تواند به بیشتر آن چیزهایی برسد که می خواهد، می توانید وی را متقاعد کنید که به نفع شما عمل می کند.
آیزنهاور، رئیس جمهور سابق آمریکا می گوید: «متقاعدسازی، هنر قانع کردن مردم برای انجام دادن کاری است که می خواهید آن را انجام دهید؛ و آن ها را ترغیب می کنید به پذیرفتن و دوست داشتن آن کار.» شما همیشه نیاز دارید فکر کنید که چگونه می توانید مردم را راضی کنید تا کارهایی را انجام دهند که برای رسیدن به اهداف تان، به انجام دادن آن کارها احتیاج دارید.
از ترس ضرر، مردم انگیزه ی کار کردن پیدا می کنند. این ترس در تمام اشکال گوناگونش، معمولا قوی تر از میل به کسب سود است! مردم، از ضرر مالی، از بیماری، از عصبانی شدن یا عدم تأیید دیگران، از بی محبتی دیگران و از دست دادن هر چیزی می ترسند که برای به دست آوردن آن، سخت کار و تلاش کرده اند. آن ها از تغییر، ریسک، و عدم اطمینان هم می ترسند، چون این عوامل، آن ها را از ضررهای پتانسیل دار می ترسانند.
هرگاه بتوانید به مردم ثابت کنید که با انجام دادن آن چه شما از آن ها می خواهید، می توانند جلوی نوعی ضرر را بگیرند، می توانید بر آن ها تأثیر بگذارید که عمل ویژه ای را انجام دهند. بهترین حالت وقتی است که همزمان، فرصتی برای کسب سود و فرصتی برای پیشگیری از ضرر را پیشنهاد کنید.
برای به دست آوردن خواسته های تان در زندگی، دو راه وجود دارد: اول، در زمینه ی بهترین علایق تان، می توانید برای خودتان کار کنید. می توانید «رابینسون کروزوئه ی» زندگی مدرن باشید و برای تحقق نیازهای تان، به خودتان متکی شوید. با این روش می توانید کمی موفقیت به دست آورید ولی این موفقیت زیاد نیست! چون فردی که فقط به خودش متکی است، خود را با توانایی هایش محدود می کند و هرگز موفق یا ثروتمند نمی شود!
برای به دست آوردن خواسته های تان، راه دوم این است که از قدرت اهرم استفاده نمایید. نتیجه ای که شما به تنهایی از ساعات کاری تان به دست می آورید، با استفاده از قدرت اهرم، می توانید آن نتایج را چند برابر کنید.
برایان تریسی (Brian Tracy)، رییس و مدیر عامل شرکت بین المللی برایان تریسی است که در زمینه ی آموزش افراد و توسعه ی سازمان ها تخصص دارد. هدف برایان، کمک به مردم در دستیابی سریع تر و آسان تر به اهداف شخصی و تجارت شان می باشد.
او با 5000 سخنرانی و سمینار در سراسر آمریکا، کانادا و 55 کشور دیگر جهان، توانسته است برای بیش از 1000 شرکت و 5000000 نفر، مشاوره انجام دهد. برایان تریسی، به عنوان یک سخنور و رهبر برجسته ی سمینار، هر سال برای بیش از 250000 نفر سخنرانی می کند.
او به مدت 30 سال، در رشته های اقتصاد، تاریخ، تجارت، فلسفه و روان شناسی، مطالعه و تحقیق و سخنرانی کرده و کتاب ها و مقالات بسیاری نوشته است. وی نویسنده ی بیش از 50 کتاب پرفروش است که به 36 زبان ترجمه شده است.
- اهمیت ایمیل و انگیزه تان را بدانید.
- در رابطه با ایده ی تجارت تان، مشخص کنید چه نکته ای برای تان مهم و بامفهوم است.
- تمرکزتان را در مسیر شفاف سازی ایده های تان هدایت کنید.
- انگیزه های تان بر اساس ایده های تان باشد.
- با جزئیات شفاف ایده ها، نگرش بزرگ تری ایجاد کنید.
- تمرین کنید تا بر برنامه تان مسلط شوید.
به نظر می رسد که فروش، کمی آسان تر از واگذاری باشد، این طور نیست؟ در این موقعیت، کلا مجبور نیستید در جزئیات کارها دخالت کنید! متأسفانه در چنین حالتی، نمی توانید شرکت را به قیمت خوبی بفروشید، بنابراین، اکنون وقت آن است که فروشنده ی خوبی باشید. یعنی در بازارتان متخصص باشید. اگر یک سازمان تجاری بتواند در سراسر دوران حیاتش ماندگار شود، کار آسان خواهد بود. مادرم همیشه می گفت آرزو می کند که ای کاش فرزندانش در تمام دوران زندگی شان، زیر سن 12 سال باقی می ماندند. او آن زمان را با ما دوست داشت، ولی از سال های نوجوانی و جوانی فرزندانش متنفر بود.
بسیاری از صاحبان تجارت هم درمورد تجارت شان، همین احساس را دارند، ولی برای گرفتن بهترین نتیجه از یک تجارت یا یک بچه، چه می شد اگر می فهمیدیم که با رشد آن ها، نقش مان هم به تغییر نیاز دارد؟ چه می شد اگر هدف نقش مان را می دانستیم، هدفی که برای ایجاد یک زندگی مستقل بود؟ چه می شد اگر می دانستیم که زندگی جدید، هدف و جهت و ارزش دارد؟ اگر به مراحلی از تجارت مان نزدیک شویم نظیر آن چه ملاحظه کردیم، باید بدانیم که برای تغییر تجارت، اول باید ما تغییر کنیم. اگر کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دهید، همان دستاوردی را خواهید داشت که همیشه داشته اید!
اولین گام در هر تغییری، آگاهی است؛ دقت کنید که تجارت تان در کدام مرحله است و شما در چه مرحله ای قرار دارید؟ در ابتدا، آموختن را شروع کنید، کتاب ها را بخوانید، به CDها گوش دهید و در سمینارها شرکت نمایید. سپس، کاربرد آموخته ها را شروع کنید و وارد عمل شوید. هرگاه اشتباه کردید، راهکارتان را عوض کنید و کارتان را دوباره آغاز نمایید.