ویلیامگلسر، تدوینکننده نظریههای شناختی کنترل، واقعیتدرمانی و انتخاب است. مهمترین علاقهمندیهای او شامل مسئولیتپذیری، مواجهه با واقعیت و پذیرش نتایج انتخابها بوده و از جمله ویژگیهای کار گلسر علاقه و پیگیری او در کاربردیکردن نظریاتش در حوزههای مشاوره، آموزش و مدیریت است. نظریه انتخاب بر این دیدگاه استوار است که رفتارهای هر انسان انتخابی و برای چگونگی ارضای نیازهایش است. این دیدگاه دربردارنده این مضمون است که رفتار ما در هر زمان بهترین تلاش ما برای کنترل دنیای پیرامون و نیز خودمان به عنوان بخشی از این دنیا است. بنابراین ما باید همواره به گونهای رفتار و انتخاب کنیم که به بهترین نحو نیازهایمان را برآورده کنیم. بسیار مهم است توجه شود که انتخابهای افراد بر اساس اولویتهایی است که در زندگی کاری و شخصی هر فرد برای او مطرح است.
چرا و چگونه رفتار میکنیم؟
هر انسان برای ارضای یک یا چند نیاز درونی خود دست به رفتار میزند.
بر اساس تئوری انتخاب برای نیازهای هیچ فرد دیگری رفتار نمیکنیم.
اگر فردی به دیگران یا بنیادهای خیریه کمک میکند، برای ارضای یکی از نیازهای خودش است. همانطور که فردی که دست به دزدی میزند یا اختلاس میکند نیز در حال ارضای یکی از نیازهای خودش است. پس هر رفتاری برای ارضای نیاز فرد است؛ اما اگر این رفتار تنها در راستای ارضای نیاز باشد و مسئولانه نباشد، آسیبهایی را به دیگران وارد خواهد کرد. به همین دلیل است که در تئوری انتخاب میگوییم.
هر فردی مسئول رفتارهایی است که انجام میدهد.
موضوع بسیار مهم دیگر اینکه ممکن است بهقصد ارضای یک نیاز، دست به رفتاری بزنیم؛ اما تغییری در حال ما اتفاق نیفتد. پس اگر بخواهیم تعریف کاملتری از رفتار ارائه کنیم، باید بگوییم که ...
هر انسان، به نیتِ ارضای یک یا چند نیاز درونی خود دست به رفتار میزند؛
اما ممکن است بعدازآن رفتار، همچنان نیازش ارضا نشود و حتی اوضاع بدتر از قبل شود. بسیاری از افرادی که برای ارضای نیازهای مختلف خود وارد قمار میشوند و بخش مهمی از دارایی خود را از دست میدهند، به نیت ارضای یک یا چند نیاز دست به رفتار زدهاند. اکنون اوضاع بدتر نیز شده است؛ اما موضوع رفتار به همینجا ختم نمیشود. روزانه رفتارهای بسیار زیادی از تکتک ما سر میزند و هرچه رفتارهایی که انجام میدهیم، بتوانند نیازهای بیشتری از ما ارضا کنند، حالِ عمومی خوبی خواهیم داشت. درواقع کیفیت زندگی، رابطه مستقیمی با رفتارهایی که از ما در جهت رفع نیازهایمان سر میزند، دارد. از طرفی هرچه مسئولانهتر رفتار کنیم، این وضعیت پایدارتر خواهد بود. این یعنی با داشتن رفتارهای مرغوب و مسئولانه شادتر، آرامتر، خلاقانهتر و به صورت کلی رضایتمندانهتر زندگی خواهیم کرد.
نیازها چطور در ما شکل گرفتهاند؟
برای پاسخ به این سوال لازم است که نگاهی کوتاه به تاریخچه انسان داشته باشیم. اولین انسانها همچون ما زندگی نمیکردند و حتی زبانی برای صحبت بینشان وجود نداشت. از طرفی تنها دغدغه انسانها در داشتن غذای روزانه، داشتن سرپناه، امنیت نسبی و تولید مثل بود. انسانها با دیدن همنوعان خودشان بیشتر از قبل یاد گرفتند و اولین نیاز مهمشان را بیشتر از قبل توسعه دادند. آنها برای فصلهای سخت، کارهای طاقتفرسا و شکار نیاز به یکدیگر داشتند. این در حالی بود که همیشه احتمال حمله حیوانات وحشی نیز وجود داشت. از این رو انسانها به زندگی گروهی و تعامل بیشتر با یکدیگر روی آوردند تا بقای بیشتری داشته باشند. مثلاً وقتیکه باران شدیدی جاری میشد و آذوقه یک نفر را با خودش میبرد، سایر افراد نزدیک کمکش میکردند تا این شرایط سخت را پشت سر بگذارد و زنده بماند. البته این موضوع زمانی اتفاق میافتاد که این فرد در موقعیتهای مشابه به همین افراد کمک کرده بود. همچنین گلسر نیازهای انسان را تحولی بررسی کرد. این تکامل از نسلهای ابتدایی انسان تاکنون وجود دارد و تئوری انتخاب نیازهای انسان را به پنج نیاز ژنتیکی تقسیمبندی میکند.