کتاب حقیقت راستین موفقیت نوشته ی گریسون وین، خلاصه ای است از آنچه یک درصد برتر آدم ها انجام می دهند و به شما نمی گویند. با راهنمایی های این اثر بیاموزید چطور در نبردی نابرابر پیروز شوید!
هوش، تحصیلات، بهترین عملکردها، بهترین محصولات و زمان بندی عالی از عوامل مهمی هستند که اهالی کسب و کار را به بالاترین سطوح موفقیت می رساند. دست کم این باوری است که به ما القا کرده اند.
بی شک، این امتیازات ضرر ندارند، ولی بنا به گفته ی کتاب حقیقت راستین موفقیت (The real truth about success)، موفق ترین افراد در حوزه ی کسب و کار به این خاطر به چنین سطحی می رسند که چیزی بیشتر دارند: آن ها امتیازی مرموز دارند و از به کار گیری آن نمی ترسند و مایل نیستند آن را با دیگران در میان بگذارند. یک درصد برتر افراد موفق در حوزه ی کسب و کار رضایت دارند که باورهای غلط درباره ی موفقیت همچنان ادامه داشته باشد.
این افراد آگاهانه یا ناآگاهانه، فعالانه یا غیرفعالانه بیشتر اوقات به دروغ های رایجی درباره ی شرایط و لوازم موفقیت تداوم می بخشند و آن ها را زنده نگه می دارند. اگر هم چیزی بگویند، طبق معمول موفقیت شان را به هوش بیشتر، تحصیلات بهتر، کالا یا خدمات نسبت نمی دهند. افراد موفق از این حقیقت راستین که به عنوان یک امتیاز فردی مرموز محسوب می شود و آن ها را تا اوج موفقیت می رساند، به دقت مراقبت می کنند.
بیشتر افراد موفقی که گریسون وین (Garrison Wynn) با آن ها مصاحبه کرده است، از دادن اطلاعات اکراه داشتند، نه به این خاطر که از پیدا شدن رقبا نگران اند، بلکه از این می ترسیدند امتیاز مرموزشان به اندازه ی کافی پر ابهت به نظر نرسد.
اگر می توانید از نور تابان موفقیتی احتمالی برخوردار شوید، چرا نشان دهید که چقدر خوش شانس هستید؟ این افراد موفق فکر می کنند «اگر مردم فرض را بر این بگذارند که من به دلیل هوش و استعدادم به چنین موفقیتی رسیده ام چه ضرری دارد؟» اینکه کسانی باور داشته باشند که شما شگفت انگیز یا فوق العاده هستید، مثل این است که در عمل این طور باشید. متأسفانه، این مسئله باعث می شود این طور به نظر برسد که رسیدن به موفقیت برای فرد متوسط یا حتی فرد بالاتر از متوسط غیرممکن است.
در بخشی از کتاب حقیقت راستین موفقیت می خوانیم:
ما دوست داریم در جامعه ای شایسته سالار زندگی کنیم، اما وقتی نوبت به خوش تیپی یا هر خصوصیت جسمانی منحصر به فرد دیگری می رسد که افراد را به سرعت جذب می کند، جانب گیری ها و سوگیری ها همیشه فراوان می شوند. این سخن وقتی در اتاق کارتان نیستید، نیز صدق می کند.
آیا در وب سایت خود، هنوز تصاویری دارید که کارکنان تان جلوی ساختمان اداره صف کشیده اند و در حالات مختلفی هستند، برای مثال، زانو زده اند، ایستاده اند یا به نظر می رسد یبوست دارند؟ اگر وب سایت شما به خصوص درباره ی کارکنان تان گرافیک بدی داشته باشد، همکاران تان هر قدر هم خوب باشند و هر قدر هم اطلاعات خوب داشته باشید با هر خدماتی که ارائه دهید، فایده ای نخواهد داشت.
بی شک برخی مشتریان از تمام بخش های وب سایت تان بازدید می کنند و متوجه می شوند شما حدود 150 سال سابقه دارید. اما هیچ یک از آن ها نخواهند گفت: «هی، این سایت عجب سایت محشری است! بیایید با آن تماس بگیریم و ببینیم آیا می تواند به ما کمک کند. اگر مشتریان از وب سایت شما خوش شان نیاید، از آن خارج می شوند و سراغ گرافیک بالا و آدم های خوش تیپی می روند که در سایت رقیب تان دیده می شود.
حتی ممکن است تا آن جا پیش بروند که با رقیبان خوش تیپ شما تماس بگیرند و بپرسند آیا آن ها خدماتی را ارائه می دهند که شما در وب سایت تان توصیف کرده اید! حقیقت این است که وب سایت های با کیفیت پایین، رقابت را می بازند. مثل این است که غذای بدی بخورید. این غذا باعث می شود برای خوردن غذای خوب گرسنه شوید. برای مردم، فوق العاده مهم است که شما را در بهترین قیافه و وضعیت ببینند.
کنگره :
HF5386/و93ح7 1393
کتابشناسی ملی :
3312358
شابک :
978-964-236-387-2