اغلب ما «سالمندی» را با «از کارافتادگی» برابر میشماریم و آن را آمیزهای از ناتوانی، کمتحرکی، گوشهنشینی، بیماری، ضعف جسمانی، فراموشی، افسردگی و تنهایی، قلمداد میکنیم.
این انگارۀ فراگیر، موجب شده که اکثر مردم، از این دورۀ شکوهمند حیات بهراسند و برای بهینه سپری کردن آن، طرحی نریزند و چارهای نیندیشند.
بیشتر افراد، میپندارند که تنها باید به کیفی گذراندنِ روزگارِ بُرنایی و میانسالی همّت گماشت و با فرارسیدنِ پیری، به جبر زمانه، گردن نهاد و تسلیمِ شرایط حاکم بر این دوران شد؛ حال آنکه سالمندی نیز فصلی از کتاب زندگی، و فرصتی زرّین برای شادزیستی و نکوحالی است.
در گذشتههای نه چندان دور، زمانی که خانوادهها شکلی گسترده داشتند و دو یا سه نسل، همدلانه در کنار یکدیگر زندگی میکردند، سالمندی نه تنها وحشتآفرین و اضطرابزا نبود که خود، نوعی منزلت و اعتبار اجتماعی نیز بهشمارمیآمد و پیران، به عنوان نماد تجربه و دانایی، از احترام ویژه و حمایت سایر اعضای خانواده برخوردار میشدند. به دیگر سخن، سالمندان در چنین خانوادههایی، حُکمِ مشاورانی سرد و گرم چشیده را داشتند که در برهههای مهمّ زندگی، و در بزنگاه تصمیمگیریهای خطیر و سرنوشتساز، به یاریِ خویشان و بستگان میشتافتند و به لطفِ رایزنیهای خردمندانۀ خویش، در حفظ کیان و بنیان خانواده، نقشی برجسته ایفا میکردند.
آنان در خانوادههای گسترده، تا آخرین دقایق عمر، سرافرازانه میزیستند و به انجام اموری که با توان جسمیشان تناسب داشت، مبادرت میورزیدند.
هیچیک از اعضای این خانوادهها، سالخوردگان را به چشم حقارت نمینگریست و آنها را سربار و دست و پاگیر نمیشمرد و بر خلافِ آنچه که امروز، متداول گردیده، از خانه نمیراند و به سرای سالمندان نمیفرستاد؛ بلکه همواره، پیرانِ قوم در نظرِ جوانانِ نیکسرشتِ خانوادههای گسترده، ستون و سایهبانِ منزل بهشمار میآمدند و حضورِ مِهرآگینشان، نویدبخش خیر و برکات فراوان بود.
سالمندی و شکوفایی به ما یادآور میگردد که زندگان در همۀ مقاطع حیات، بهویژه مقطع مهمّ سالمندی، به زندگی نیاز دارند و لازمۀ زندگیِ مطلوب در این برهۀ حسّاس عمر، بهرهمندی از جسمی سالم، ذهنی پویا، و روحیهای قوی است.
نویسنده در کتاب سالمندی و شکوفایی، ضمن اذعان به تغییرات اجتناب ناپذیر فیزیکی و روانیِ ناشی از افزایش سن، اصولِ لازم برای عبورِ شکوهمند از سالمندی را که با حداقلّ وابستگیِ یک سالمند به دیگران همراه خواهدبود با قلمی صمیمی و شیوا به رشتۀ تحریر درمیآورَد و خواننده را با شیوههای خودمراقبتی در این دوران، تغذیۀ مناسب و فعالیتهای سازنده برای سالمندان، آشنا میسازد.
امیدوارم ترجمۀ این کتاب، به ارتقای سلامتِ جسم و روان سالمندان گرامی، یاری رسانَد و سطح آگاهی آنان را در پیمودن عزّتمندانۀ این دوران درخشان از زندگی، افزایش دهد.باشد که ما نیز با مطالعۀ این کتاب دریابیم که چگونه در روزگار کهنسالی، جوانفکر و شاداب و دلزنده باشیم.