کتاب بهشت اجباری نوشته میثم یاسا است و انتشارات مهرستان آن را منتشر کرده است. این کتاب در مورد مهارت های مدیریت اختلافات مذهبی همسران است. کتاب بهشت اجباری برای علاقهمندان به مسائل ازدواج و خانواده میتواند مناسب باشد. در اجتماع پیچیدهٔ کنونی، تغییر و تحولات در سبک زندگی به قشر و گروهی خاص منحصر نیست؛ مثلاً درگذشته، فلان رفتار یا فلان تغییر به غیرمذهبیها یا بالاشهریها یا پایینشهریها منحصر بود یا حتی در نگاهی کلانتر، به شهری و روستایی تقسیم میشد. این در حالی است که امروزه این تحولات در حوزههای جغرافیایی و... بهسختی تفکیکپذیر است و بهنحوی، آن مرزبندیها برداشته شده است. طبیعتاً در این وضعیت، کار تربیتی برای والدین دغدغهمند و نیز حفظ زندگی مشترک برای زوجهایی که اهداف و آرمانهای بلندی در زندگی دارند، دشوار است. کتاب بهشت اجباری به این موضوع پرداخته است.
اگر بخواهم این عنوان را کتابی و کلیشه ای ترجمه کنم، باید اینگونه بگویم: دین و باورهای مذهبی بر زندگی مشترک چه تأثیری میگذارند؟ اجازه دهید کمی راحتتر با هم گفت وگو کنیم. آیا زن و مردی که وارد زندگی مشترک میشوند باید باورهای مذهبی و دینی داشته باشند؟ اگر جوابتان بله است آیا در این اعتقادها حتماً باید هم سو باشند؟ اصلاً آیا زندگی، بدون رعایت دستورهای دینی زندگی نیست؟ اصل مطلب، همین جمله آخر بود. صافوساده باید عرض کنم، خاطرتان جمع باشد زندگی بدون دینداری و دینباوری، زندگی است؛ البته تا تعریفمان از زندگی چه باشد اگر منظور از زندگی، یعنی خوب خوردن خوب پوشیدن درآمد عالی، داشتن به مسافرتهای آنچنانی رفتن و در نهایت گرانیتی اصل بودن سنگ مزار اینها به دین ربط آنچنانی ندارد. برای اینکه انسان در زندگی مشترک به همۀ اینها برسد، فقط یک جو همت لازم است. ته، ته کار فقط سؤالهایی باقی میماند که مدام ذهن انسان را قلقلک میدهد. شاید بتوان با غفلت زاهایی در زندگی مثل موسیقیهای غفلتآور و مشروبات الکلی و پارتیهای آنچنانی بیخیالشان شد؛ هرچند در اوج کیف و خوشی باز هم دست از سر روان و وجدان ما برنمیدارند. آن سؤالهای درونی که برای همه ما خیلی آشنا هستند و بعد از همه این برخورداریها و خوشیها از خود میپرسیم این است: حالا که چه؟ خب، آخرش که چه؟ تاکی میخوای ادامه بدی؟ عدهای در مواجهه با این پرسشها به این ضربالمثل معروف عمل میکنند: «بزن بر طبل بی عاری که آن هم عالمی دارد.» آنها مدام میخواهند این حس درونی خود را خفه کنند و همیشه از آن فراریاند. عدهای دیگر هم قاتی میکنند و صورتمسئله را پاک میکنند. بله، این افراد با طناب دار یا مصرف بستهای قرص بهصورت یکجا یا پرتکردن خود از بلندی، خیلی آشنایند.»