کتاب رستم در مرداب خوان دوم pdf
امتیاز
5
/
0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
4,000
نظر شما چیست؟
«رستم در مرداب خوان دوم» نوشته حسن اصغری، رمانی از دسته ادبیات اقلیمی و درباره مشکلات و مصائب صیادی است که در اطراف یکی از مرداب های انزلی زندگی می کند.
نشر روزگار تا کنون از حسن اصغری کتاب های «مرغی که مانند پنگوئن راه می رفت و قهقهه می زد»، «روایت کشتگان زنده»، «نره گاو پهلوان چنگیز» را نیز منتشر کرده است:
«دادفر دست به کلت کمر ایستاده بود و هراسیده به خش خش باد در نیزار گوش می داد و به صحنهٔ خوان دوم نگاه می کرد. صحنه انگار بر امواج رقصان علفزار پیش روش نقش بسته بود و مرد لنگان توش می دوید و از یک پاش خون می چکید. افق صحنه، چشمهٔ سراب گونه شناور بود و میشی جلوش بود و پوزه بر آب می زد.
گروهبان با چشم های از حدقه بیرون جسته به لابه لای نیزار اطراف چشم چرخاند و کلت را در چنگ اش فشرد و داد زد:«نگاه کن جناب سروان.»
دست اش را بلند کرد و با دهانهٔ کلت، کلبهٔ گالی پوشی را نشان داد که در حاشیهٔ نیزار نشسته بود:
«خونهٔ پهلوونه. قبلاً اینجا نبود. وقتی شالیزار اینجا رو اجاره کرد، این خونه رو با چوب و نی و پوشال برنج و گِل، ساخت.»
نشر روزگار تا کنون از حسن اصغری کتاب های «مرغی که مانند پنگوئن راه می رفت و قهقهه می زد»، «روایت کشتگان زنده»، «نره گاو پهلوان چنگیز» را نیز منتشر کرده است:
«دادفر دست به کلت کمر ایستاده بود و هراسیده به خش خش باد در نیزار گوش می داد و به صحنهٔ خوان دوم نگاه می کرد. صحنه انگار بر امواج رقصان علفزار پیش روش نقش بسته بود و مرد لنگان توش می دوید و از یک پاش خون می چکید. افق صحنه، چشمهٔ سراب گونه شناور بود و میشی جلوش بود و پوزه بر آب می زد.
گروهبان با چشم های از حدقه بیرون جسته به لابه لای نیزار اطراف چشم چرخاند و کلت را در چنگ اش فشرد و داد زد:«نگاه کن جناب سروان.»
دست اش را بلند کرد و با دهانهٔ کلت، کلبهٔ گالی پوشی را نشان داد که در حاشیهٔ نیزار نشسته بود:
«خونهٔ پهلوونه. قبلاً اینجا نبود. وقتی شالیزار اینجا رو اجاره کرد، این خونه رو با چوب و نی و پوشال برنج و گِل، ساخت.»
صفحات کتاب :
262
کنگره :
PIR۷۹۵۳ /ص۶ر۵ ۱۳۹۰
دیویی :
۸فا۳/۶۲
کتابشناسی ملی :
2092134
شابک :
978-964-374-396-3
سال نشر :
1390
