امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
8,000
نظر شما چیست؟
با کتاب باران، تالیف زهرا حاجیان همراه شویم، بباریم و با بارش باران، دلمان را شستشو دهیم از عشق هایی که در آن ها گم شده ایم. هر طلوع که چشم باز کنیم خود را در کنار کسی می بینم و دل را همراه او، و در آخر داستان چیزی نمی ماند جز بی کسی... آیا زندگی مان را گم کرده ایم؟

در بخشی از کتاب باران می خوانیم:

یک ساعت پیش بود که به همراه مادرش دنبالمان آمد، من و مادرم هم حاضر شدیم و با آن ها رفتیم. نزدیک ترین پارک نگه داشت. مامان و مادرش یکجا نشستند و ما هم کمی با هم قدم زدیم، بعد هم آمدیم جایی نشستیم که مامان ها را ببینیم. هر چه من گفتم قبول کرد. فقط گفت دوست ندارد که همسر آینده اش کار کند، حتی اگر همسرش به بالاترین درجه تحصیل برسد دوست ندارد بیرون از خانه کار کند. برای من هم که فرقی نداشت، من که اصلا خودم دوست ندارم کار کنم. تازه نمی داند که درس خواندن و ادامه تحصیل را هم دوست ندارم، چه برسد به این که به بالاترین درجه تحصیلات برسم. نه که خودش عاشق درس خواندن است، فکر می کند همه مثل خودش هستند.

گفتی دوست داری با دوستانت رفت و آمد کنی؟ نکند عروسی کنی و ما را از یاد ببری!

نه عزیزم من هر کجا و با هر کس که عروسی کنم حتی اگر اجازه ندهد که با دوستانم رفت و آمد کنم هیچوقت تو را فراموش نمی کنم. حتی شده با تلفن با هم همیشه در تماس می مانیم و دوستی مان به قوت خودش باقی می ماند. البته از یاسر پرسیدم که می توانم بعد از ازدواج با دوستانم رفت و آمد کنم؟ یاسر گفت هر دوستی شایسته دوستی نیست اما بعضی از دوستان هستند که در زندگی به درد آدم می خورند، آن ها را باید گلچین کرد. چون دوست زیاد داشتن هم آدم را از زندگی عقب می اندازد. من خودم بیشتر با کتاب هایم و کارم دوست هستم. در آینده هم بهترین دوستم شما خواهی بود که دیگر نیازی به دوست ندارم.

وای چقدر رمانتیک؛ من عاشق توام، تو عاشق منی و دیگر هیچ، هیچکس را در کلبه خود راه نمی دهیم. تنها ما هستیم در کنار هم، دو کبوتر عاشق، حالا این کبوترها کجا کلبه شان را بنا می کنند؟ آقای رمانتیک خانه هم دارد؟
صفحات کتاب :
286
کنگره :
PIR۸۳۴۱‭‬ ‭/‮الف‬۳‏‫‬‭ب۲ ۱۳۹۷
دیویی :
۸‮فا‬۳/۶۲
کتابشناسی ملی :
۴۹۸۰۴۸۴
شابک :
978-964-374-760-2‬‬‬
سال نشر :
1357

کتاب های مشابه باران