کتاب راز گل زرین که سی سال از ظهور نخستین نسخه ی انگلیسی آن می گذرد کتابی است که نه تنها نگرش جدیدی درباره ی شرق به ما می دهد، بلکه دیدگاهی را که در غرب در رابطه با روح و روان در حال شکل گیری است تقویت می کند. تغییر شکل ارزش ها که امروزه در حال انجام است، انسان امروزی را ازشیرخوارگاه سنت های جمعی بیرون رانده و به جهان بالغ انتخاب های فردی می کشاند. انسان امروزی می داند که انتخاب های او و سرنوشت او هم اکنون با فهم او از خویشتن دگرگون می شود. در سال های اخیر نکات بسیاری درباره عناصر ناشناخته ی روان او به وی آموخته شده است، اما اغلب تاکیدها تنها بر وجه ایستاست، به طوری که او خود را چیزی جز انبانی از انواع محتویات نمی یابد که طبیعت این امر به جای ترغیب وی به غلبه بر مشکلاتی که پیش روی اوست باری از احساس خستگی و فرسودگی را بر دوش او می گذارد. اما دقیقا نیاز به فهم خویشتن از زاویه تغییر و تحول است که بیش از همه اندیشه ی انسان امروزی را به خود مشغول می کند. اینک که او شاهد محو جهان مادّه در برابر دیدگان علمی خویش و ظهور دوباره انرژی بوده است، به این پرسش جسورانه از خویشتن می رسد: آیا او در درون روان خویش گنجینه ای از نیروهای نامکشوف ندارد که اگر درست درک شوند، بینش نوینی از خویشتن به او می بخشند و امنیت آینده او را تضمین می کنند؟ در این کتاب این پرسش از جانب دو منبع بسیار متفاوت پاسخ گفته می شود: یوگای چینی و روانشناسی تحلیلی.
"راز گل زرین" عاری از شکل کهن و باستانی خود عبارت است از راز قدرت های رشد نهفته در روان، و همین قدرت ها به همان صورتی که خود را در ذهن انسان غربی می نمایانند، موضوع گفتار یونگ را تشکیل می دهد. اودر گفتار خود تحول روانشناسانه ی عمیقی را که از ایجاد رابطه ی صحیح با نیروهای درون روان حاصل می شود، نشان داده است. به گفته یونگ "راز گل زرین" نه تنها یک متن تائوئیستی در رابطه با یوگای چینی است، بلکه رساله ای کیمیاگرانه است.یونگ در مقدمه این کتاب آورده است: "می خواهم از این فرصت استفاده کنم و توجه مخاطب را به چند سوء تفاهم جلب کنم که حتی مخاطب آگاه و مطلع نیز ممکن دچار آن گردد. ممکن است عده ای تصور کنند که هدف من از نوشتن این کتاب ارائه دستورالعمل عام خوشبختی است. این عده با سوء تعبیر گفتار من سعی کرده اند "شیوه" توصیف شده در متن چینی را تقلید کنند. این عقیده به کلی خطاست و بر این دیدگاه رایج استوار است که روانشناسی برای نیل به اهدافی خاص اختراع شده و لذا یک علم عملی نیست. یک سوء تفاهم دیگر سبب شد تا عده ای
تصور کنند که در این تفسیر تا حدی بر آن بوده ام تا شیوه ی درمانی خود را ارائه
کنم، و گفته شد که این شیوه عبارت بوده است از القاء آرای شرق در بیمارانم در جهت کسب نتایج درمانی خاص خود."