در کتاب عادت هشتم: از تاثیرگذاری به سمت عالی بودن نوشته استفن ریچاردز کاوی، می آموزیم که چطور به خودمان به عنوان مهم ترین عنصر نگاه کنیم و چطور خودمان و خواسته هایمان را بشناسیم.
تجربه ناامید شدن از خود و شرایط و داشتن حس نارضایتی اتفاقی است که همه ما به خوبی آن را تجربه می کنیم. اما با میکروکتاب عادت هشتم (The 8th Habit) می خواهیم صدایمان را پیدا کنیم. در واقع هشتمین عادت مردمان مؤثر این است: «صدای خودت را پیدا کن و الهام بخش دیگران برای انجام همین کار باش.» این عادت، فقط یک مکمل جانبی برای آن هفت عادت اصلی نیست، بلکه خودش یک بُعد اثرگذاری است که عملکرد هر کدام از هفت عادت دیگر را بهبود می دهد.
هشتمین عادت، آخرین اثر از استیون کاوی است که بعد از 7 عادت افراد تاثیرگذار منتشر شد و به همان اندازه مورد توجه و تقدیر قرار گرفت.
استفن ریچاردز کاوی (Stephen Richards Covey)، مدرک ام بی ای خود را از دانشگاه هاروارد دریافت و در همان سال فارغ التحصیلی تدریس مدیریت منابع انسانی را شروع و خیلی زود تبدیل به استاد محبوب دانشگاه شد اما معروفیت او به زمانی بر می گردد که برای اولین بار کتاب اش در سال 1989 چاپ شد. این کتاب مانند بمب در دنیای کسب و کار با فروشی بیش از 20 میلیون نسخه و ترجمه به زبان های مختلف صدا کرد همچنین این کتاب سالیان سال در صدر لیست پرفروش ترین کتاب های دنیا بود.
استیون با تمام وجود به نوشته هایش ایمان داشت به طوری که بیل کلینتون، رئیس جمهور وقت آمریکا در سال 1994 در جلسه مشاوره ی چند ساعته ای که با او داشت اعلام کرد که اگر افراد به راهنمایی های استیون گوش دهند بهره وری آمریکا ظرف مدت کوتاهی چند برابر خواهد شد. زمانی که در مجله فرچون 500 شرکت برتر دنیا معرفی شدند، توجه همه به آمار جالبی در کنار آن جلب شد شرکت استیون به بیش از دو سوم آن ها مشاوره می داد! استیون باور داشت که چیزی را به مردم آموزش می دهد که خودشان می دانند ولی آن ها را در اولویت های زندگی شان نمی گذارند.
او می گفت من باور دارم که رفتار جمعی یا سازمانی همان رفتار فردیست و اگر افراد رفتاری درست و منطبق بر اصولی داشته باشند سازمان هم رو به تعالی خواهد رفت. مجله تایم، استیون را به عنوان یکی از 25 نفر تاثیر گذار در جهان معرفی کرده است. معروف ترین کتاب او 7 عادت افراد تاثیرگذار است البته وی در سال های پایانی زندگی با توجه به همه تجربیاتی که به دست آورده بود کتاب دیگری نیز با عنوان "عادت هشتم: از موثر بودن تا عالی بودن" منتشر کرد. استیون در سال 2012 چشم از جهان فروبست و خانواده اش علت مرگ او را جراحت باقی مانده از تصادف با یک دوچرخه اعلام کردند.
جملات برگزیده کتاب عادت هشتم:
- از این پس، دانش شاه کلید خواهد بود. جهان دیگر نه بر کار متمرکز خواهد بود، نه بر مواد اولیه و نه بر انرژی، بلکه در حال متمرکز شدن روی دانش است.
- قدرت هیچ چیز به اندازه ایده ای نیست که وقتش رسیده باشد.
- ما خود باید آن تغییری باشیم که می خواهیم در جهان اتفاق بیفتد.
- در بلند مدت، شخصیت عامل تعیین کننده در زندگی یک فرد، و یک ملت است.
در بخشی از میکرو کتاب عادت هشتم می خوانید:
بهترین روش برای حل و فصل اختلافات در هر سازمانی، جستجوی یک جایگزین سوم است که با به رسمیت شناختن تفاوت افراد، انرژی و هم افزایی جمعی ایجاد می کند. وقتی سازمان این کار را انجام می دهد، شرایطی ایجاد می کند که صدایش واضح تر شکل یابد.
در واقع، یافتن یک راه سوم قابل اجرا، که نه راه حل من یا او، بلکه راه حل «ما» باشد، به یک ذهنیت کاملا جدید نیاز دارد. یعنی اراده برای توجه به ایده های خلاقانه، درک دیدگاه طرف مقابل و نیز گفتگوی سازنده دو طرفه قبل از آنکه حتی آن ایده ها قابل اجرا شوند.
خب، چطور می شود یک راه سوم ایجاد کنیم که به جای حاکم کردن تضاد، صدای افراد را با هم ترکیب کند؟ برای ایجاد یک راه سوم باید به این دو سوال اساسی جواب داده شود:
آیا این راه حل جایگزینی که دنبالش هستیم، بهتر از راه حل های پیشنهادی من یا طرف مقابل است؟
آیا این قانون ساده را قبول دارید که هیچ طرفی نمی تواند نظر شخصی خودش را بگوید تا زمانی که نظر طرف مقابل را یکبار تکرار کند و مطمئن شود که آن را کامل فهمیده است؟
اگر طرف دیگر هم هر دو سؤال را تصدیق کرد، آن وقت این شانس وجود دارد که با همکاری هم برنامه ای بریزید که انرژی هم افزایی داشته باشد و برای هر دو کارآمد باشد. این رویکرد بازهم باید برد - برد باشد، نه به طوری که اگر یک طرف برنده شود طرف دیگر ببازد. توجه داشته باشید که هم افزایی هرگز به معنای مصالحه نیست، بلکه موقعی به وجود می آید که هر دو طرف تصدیق کنند که راه حل حاصله، حتی از راه حل های اولیه خودشان هم بهتر است. وقتی راه حل جایگزین طراحی شد، باید آن قدر جذاب باشد که هر دو طرف به انجامش علاقه مند باشند.
«رهبران واقعی تضادها را انکار یا سرکوب نکرده و از آن ها اجتناب نمی ورزند، بلکه آن را یک فرصت می بینند.»