زمین به لرزه درامده و آماده نفرین فاطمه شد.
ترس همه را فرا گرفته بود؛ زهرا به کنار قبر رسول خدا(که در مسجد است) رفت.
علی به سلمان فارسی فرمود: خودت را به فاطمه برسان؛ گویی دو طرف مدینه را می بینم که به لرزه درامده و در زمین فرو می رود، سوگند به خدا اگر فاطمه موی خود را پریشان کند، گریبان چاک دهد و به کنار قبر پیغمبر برود و ناله کند، دیگر مهلتی برای مردم مدینه باقی نمی ماند و زمین همه آنها را می بلعد.
سلمان به سرعت خود را به فاطمه رساند و گفت: ای دختر محمد!...