مهری حیدرزاده در کتاب آب نبات تلخ، از زندگی پر تنش گلی می نویسد؛ زندگی ای که در آن پدر و مادرش مدام در حال بحث و جدل هستند. پدر گلی عشقی غیر از همسرش را در دل دارد که این مسئله مادر گلی را هم نگران می کند تا اینکه یک روز مادر گلی خانه را ترک می کند...
گلی به همراه پدرش که دارایی و کارش را به دلایلی از دست داده، در خانه ای اجاره ای زندگی می کنند. زمانی که مادر گلی خانه را ترک می کند، عمه گلی به خانه آن ها می آید و این بار زندگی روی خوش به او و پدرش نشان می دهد. گلی با تلاش بسیار در دانشگاه تهران پذیرفته و راهی دانشگاه می شود تا از دنیای جدیدی که پیش رویش است، استقبال کند.
کنگره :
PIR8031 /ی38آ2 1395