کتاب نامه های عاشقانه پابلونرودا به آلبرتینا رزا، مجموعه ای از صد و یازده نامه عاشقانه پابلو نرودا است که در وصف زنی دلربا، به نام آلبرتینا رُزا Albertina Rosa نوشته شده است. پابلو نرودای عاشق، آرزوی ازدواج با این بانوی زیبای دلربا را داشت و این نامه ها را با احساسات عمیق خود نوشته است.
با وجود عشق پابلو و ارسال نامه های پیاپی، آلبرتینا رُزا تصمیم دیگری گرفت. کسی که کتاب «خاطرات» نرودا را خوانده باشد، با ماجرای عشق بزرگ وی آشناست. لحن نامه های نرودا به آلبرتینا، خصوصی، جذّاب، گرم و انسانی ست. نامه ها تمایلات و نگرانی های روزمره، امیدها و حرمان ها را شامل می شوند. آشکارا پیداست که این مکاتبات سر آن ندارند که به عنوان متونی ادبی به شمار بیایند، آن ها تنها بر روابط، بر تکه کوچکی از زندگی و بر عشقی بزرگ نوری می افکنند.
وقتی اشعار جادویی آقای پابلو نرودا را می خوانیم، دلمان به لرزه می افتد. آقای پابلو نرودا، این شاعر فقید شیلیایی، همچون آقای الکسی لژه لژه (سن ژون پرس) و آقای اوکتاویو پاز (پاس) از جمله سیاستمدارانی است که در کمال شگفتی در دنیای ادبی موفق به خلق شاهکارهایی جهان شمول گشته و تحسین جهانی را از آن خویش نموده اند. شاید مطالعه زندگی این بزرگان با توجه به مشغله های بسیار سیاسی که به ظاهر به امور ادبی چندان مرتبط نیستند، نگاه ما را نسبت به شعر و کارکرد عظیم آن در رشد فهم بشری در تمام زمینه ها تغییر بدهد.
در کتاب نامه های عاشقانه پابلونرودا به آلبرتینا رزا (Pablo Neruda Liebesbriefe an Albertina Rosa)، می خوانیم که وی در حوادث مهم سیاسی کشورش شیلی و نیز کشورهای اسپانیایی زبان شرکت داشته و با قرائت اشعار حماسیش در بسیاری از بیداری ها و قیام ها متنفذ بوده است. وی یکی از مطرح ترین ادبای قرن بیستم به شمار می رود و سروده هایش به ویژه اشعار عاشقانه ای که در خطاب به واپسین همسرش خانم ماتیلده اوروتیا گفته است، بسیار خواندنی هستند.
پابلو نرودا، Pablo Neruda (با نام اصلی نفتالی ریکاردو ره یس باسوآلتو) دیپلمات، سناتور و شاعر شیلیایی، سیاست مدار، سفیر، برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1971 و نامزد ریاست جمهوری، در دوازدهم ماه جولای سال 1904 در پارال لینارس جنوب شیلی به دنیا آمد و در بیست و سوم ماه سپتامبر 1973 در شهر سانتایگو پایتخت کشور شیلی درگذشت.
آقای نرودا از مردان مرد قرن پیش ما بود. آن که دفتر شعرهایش را ارنستو چه گوارای آرژانتینی همچون کتابی مقدس همیشه بر دوش داشت و آن ها را زمزمه می کرد. آن که در تمام حوادث بزرگ سیاسی کشورش با شعرش که از خنجر بّرنده تر بود، از مردم، آزادی، مهربانی و زیبایی حمایت می کرد. شعر نرودا شعر فقر و گرسنگی و نان و گندم است، شعر عصر ما و جهان ماست.
نرودا از کودکی به نوشتن مشتاق بود و بر خلاف میل پدرش با تشویق اطرافیان روبرو می شد. یکی از مشوّقان او گابریلا میسترال Gabiela Mistral بود که خود بعدها برنده جایزه نوبل ادبیات شد. نخستین مقاله نرودا وقتی که شانزده سال داشت در یک روزنامه محلی چاپ شد. با رفتن به دانشگاه شیلی در سانتیاگو و انتشار مجموعه های شعرش شهرت او بیشتر شد و با شاعران و نویسندگان دیگر آشنا شد.
در ۱۹۷۰ نام او به عنوان نامزد ریاست جمهوری مطرح بود اما او از سالوادور آلنده حمایت کرد. در ۱۹۷۱ برنده جایزه نوبل ادبیات شد. مرگ او در اثر سرطان پروستات چند روز پس از کودتای ژنرال پینوشه و کشته شدن آلنده رخ داد.
در بخشی از کتاب نامه های عاشقانه پابلونرودا به آلبرتینا رزا می خوانیم:
ما به زودی باز با هم خواهیم بود، ای ملوسکم، و دست کم آنگاه خوش حال تر خواهیم بود. این جا روستای افسرده و رنگ باخته ای است، من سر تا سرش را زیر پا گذاشته ام، با همه آشناها حرف زده، و همه کتاب هایی را که با خود آوردم، خوانده ، به همه ستاره های این آسمان نگاه کرده ام. با این اوضاع ببین که تو همچنان داری به من نامه می نویسی؛ وقتی فکر می کنم که این برهه، که تو در آن نیستی و غایبی، همه زندگی من نیست، بسیار بیش تر دوستت می دارم. دوشنبه به مزرعه می روم، دو ساعت سوارکاری.
نامه های تو را با خودم می برم، و ناگزیر از نامه هایی که می توانم به تو بنویسم، همان نامه هایی که نه پر تعداد و نه چندان جالب هستند، صرف نظر خواهم کرد. فکرش را نکن که به «کنسپسیون» بروم، فکر کن، ولی باور نکن که به آن جا بروم؛ خیلی دور است، آن وقت نمی توانم تو را هم همراه خودم ببرم. همه نقشه هایم برای نوشتن، مطالعه و اندیشه کم کم از هم می پاشند. اوضاعم در این روستا خوب نیست، در خانه، و در همه جا.
امروز ساعت دوازده این آرزوی جنون آمیز به سراغم آمد که به سانتیاگو برگردم و خودم را داوطلبانه در سلول عبادت گاهم مدفون سازم. در صورت امکان این کار را می کنم، به هر حال کار ناممکنی که نیست. در هر صورت در ماه فوریه درس و مطالعه را شروع خواهم کرد، و در ماه مارس چشم های چای وار تو، کوچولوی خودم را خواهم دید. آن ملوسکی را که در طیّ یازده روز، فقط ده خط برایم می نویسد و شماره پستی ام را هم فراموش می کند. تو دیگر سطری دریافت نمی کنی.
شابک :
978-964-374-483-0
کنگره :
PQ8097 /ن4ی48 1392