در کتاب جنگل آدم ها، در فضایی خاص و به ظاهر تمثیلی، حیوانات با بهره گیری از مظاهر متمدن حضور پیدا می کنند! باید گفت این داستان ها دنیایی ویژه را نمایان می کنند.
جنگل آدم ها (هجده داستان از هجده نویسنده در دنیای حیوانات)، حاصل تلاش جمعی از نویسندگان است که به صورت کارگاهی، در داستان هایشان اقدام به خلق دنیای حیوانات با گرایش های انسانی نموده اند.
در بخشی از کتاب جنگل آدم ها می خوانیم:
من یک خر هستم. این خر هم استعاره از هیچ چیز نیست. هم سُم دارم هم دُم. یعنی شما خیال برتان ندارد که در پس این خر چیزی ورای یک خر، نمادی یا رازی وجود دارد.
جهت اطلاع، خرها موجوداتی هستند با گوش های دراز و چهار دست و پا و یک دُم سفیدِ قشنگ بلند که شبیه پاندول ساعت آویزان است.
برنامۀ کاری مشخصی دارم. صبح زود از خواب پا می شوم. تنهایی صبحانه ای مختصر می خورم. تنها از آن جهت که همسرم آن وقت صبح خواب است. بقچه ای را که شب آماده کرده بودم، برمی دارم و می روم سر کار. توی یک باربری کار می کنم. بدون بیمه یا هرگونه حاشیه ای دیگر. ظهر یک استراحت نیم ساعته می دهند و دوباره کار تا دم غروب. شام را با همسرم می خورم. می دانم که تمام تلاشش را کرده است که با توجه به حقوق ناچیز من، میز مناسبی بچیند. فضای خانه معمولاً آکنده از یک بوی خوش است. بوی یک عطر ارزان قیمت که گاه همسرم به حوله ها می زند تا بتوانی موقع خشک کردن پوزه، با تمام وجود نفسش بکشی. به خانه که می رسم پالانم را می اندازم گوشه ای. سُم هایم را می شویم و روزنامه را که طبق معمول است، نگاهی می اندازم. معمولاً همسرم تا دیروقت تلویزیون نگاه می کند و من هم تا دیروقت می خوانم و می نویسم. ادبیات می خوانم، فلسفه، روانشناسی و گاهی هم تاریخ. گاهی هم چیزهایی می نویسم. بیش تر برای دل خودم می نویسم. بعضی هاشان را هم، مجلات این ور و آن ور چاپ می کنند. بعضی هم کتاب می شوند و گاهی توی بازار به اسم این و آن می بینمشان. گفتم بازار!
تنها سرگرمی من شده گشتن توی بازار کتاب های دسته دوم. انگار آن جا حرف های زیادی خوابیده. حرف هایی که نباید بر زبان بیاوری یا بشنوی بلکه باید فقط بخوانی. کتاب های دست دوم در حقیقت دست دوم نیستند، دست اول اند اما... بگذریم. توی همین کتاب ها بود که اتفاق جالبی افتاد:
یک روز وقت برگشتن از سر کار سری به آن جا زدم. کتاب های تاریخی خوبی بود. خنده ام گرفت. اصولاً تاریخ در زمان حیات حاکمان، گویا همیشه لال بوده است و تازه وقتی کار تمام می شود زبان درمی آورد. آن هم چه زبان درازی... . توی کتاب ها چشمم به ورق پاره های نامنظمی افتاد که انگار داستان بودند. نه نام نویسنده شان معلوم بود و نه مشخص بود مربوط به کدام دوره اند. به نظرم جالب آمد. خریدم و گذاشتم لای پالانم. برگشتم خانه.
کنگره :
PIR4249/ب9735ج9 1394
شابک :
978-964-374-601-8