امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
4,400
نظر شما چیست؟
مجتبی هوشیار محبوب در کتاب آقای مازنی و دلتنگی های پدرش، سعی دارد با در هم ریختن برخی قواعد زبانی و استفاده از مونولوگ های هذیان وار، تصویری جدید و متفاوت از داستان را به ما نشان دهد. این اثر از سوی جایزه ادبی واو به عنوان رمان متفاوت و تحسین شده سال 1391 انتخاب شده است.

شاید خیال کنید که در این کتاب کوچک ترین اثری از زندگی نمی توان یافت. یقینا همین طور است.

رمان آقای مازنی و دل تنگی های پدرش، از ویژگی هایی چون به عدم قطعیت، جزئی نگری، پراکنده گویی، فانتزی، بینامتنیت برخوردار است که مهم ترین ویژگی آن را می توان تجربه گرایی جسورانه نویسنده دانست.

مجتبی هوشیار محبوب، از جمله روزنامه نگارانی است که دارای سبک و لحن متفاوتی در نوشتار است، که بسیار مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است.

در بخشی از کتاب آقای مازنی و دلتنگی های پدرش می خوانیم:

گفتم: ای پیر این چشمه ی زندگانی کجاست؟
گفت: در ظلمات...
گفتم: راه از کدام جانب است؟
گفت: از هر که روی، اگر راه روی راه بری.
گفتم: نشان ظلمات چیست؟
گفت: سیاهی،
و تو خود در ظلماتی...
[گفتم: ای ول!]
سهروردی

و بعد عینکم را که زدم، دیدم ساعت درست چهار صبح است و پایین چهار صبح، یک گل بلند قرمز آویزان است؛ گلی که پرسوناژ چهارم به من هدیه کرده است.

بله، و ساعت چهار صبح بود. درست در ساعت چهار صبح. و توی چشم هام خون افتاده بود و به این فکر می کردم که روز سردی در دماوند خواهم داشت یا نه؟ صورتم را هم که شستم چشم هایم همان حالت را داشتند. دو تا چشم سرخ. انگشت اشاره و شستم را گرد چشم هام حلقه کردم و دیدم یکی از آن ها اندازه ی کله ی آدمی شده بود و دیگری تا نزدیک دهانم کش آمده بود و گوشه ی لبم تا بالای همان چشم درشت شده ام بالا رفته بود. بعد پیشانی بلندم عجیب کوتاه و بد ریخت شده بود. نیمی از صورتم انگار آب رفته بود. «آی آینه، آی». پدر بزرگم وقتی خودش را در آینه می دید، این طور می گفت: «آی آینه، آی».

هیچ چیز از گلویم پایین نرفت. لباس های اتو کشیده ام را تن کردم و...
صفحات کتاب :
98
کنگره :
‏‫PIR8321‭‬ ‭/و564‏‫‬‮‭آ7 1390
دیویی :
‏‫‭8‮فا‬3/62
کتابشناسی ملی :
2241150
شابک :
978-964-374-280-5
سال نشر :
1390

کتاب های مشابه آقای مازنی و دلتنگی های پدرش