داستان در مورد کودکی است که وقتی متوجه میشود قرار است برای گردش با مادرش به کنار ساحل بروند تصمیم میگیرد پیانواش را با خود ببرد. علی رغم مخالفت مادر او پیانو را میبرد اما در کنار ساحل با مشکلاتی مواجه میشود و در انتها پیانو را گم میکند و متوجه میشود که نباید آن را با خود میبرد.
در واقع بردن پیانو به ساحل آن هم توسط کودکی خردسال غیر ممکن است اما نویسنده با انتخاب این سوژه انتخاب بردن بعضی از وسایل عجیب و غریب و بی مناسبت را که بعضی از بچهها اصرار به بردن آن دارند و یکی از دغدغههای خانوادهها است را بیان کرده تا این بزرگ نمایی و غیر عادی بودن خیلی به چشم بیاید تا برای کودکان جذاب باشد و غیر مستقیم بتواند آموزشی که در دل داستان نهفته است را به کودک انتقال دهد و در واقع خواسته تا کودک خودش تجربه کند و خود به این نتیجه برسد که انتخاب وسیله نامناسب چه قدر درد سر ساز خواهد بود.
دیویی :
دا597/98پ139ب 1397