کتاب اوژنی گرانده یکی از رمان های بی نظیر انوره دوبالزاک است که به هنگام انتشار بسیار ستوده شد. این کتاب، داستان دخترکی به ظاهر فقیر و در باطن ثروتمند است که به دلیل خساست پدر و قناعت بی اندازه مادر در نهایت بدبختی زندگی می کند.
اوژنی گرانده (Eugenie Grandet) در میان آثار بالزاک نمونه توفیقی نادر است و به حکم ظاهر طرح آن در دوره ای از عمر نویسنده ریخته شده است که کلید رمز حیات اوست.
هم آوازی در مدح و تمجید این رمان به جایی رسید که انوره دوبالزاک (Honore Balzac) به خشم آمد و اندکی جانب انصاف درباره خویش را از دست داد و در یکی از نامه هایش به خواهر خود «لور سورویل» چنین نوشت: «کسانی که مرا پدر اوژنی گرانده نام می دهند، قصد آن دارند از قدر من بکاهند. این کتاب بی شبهه شاهکار است اما شاهکاری است خرد... این اشخاص از نام بردن شاهکارهای بزرگ حذر دارند.»
داستان کتاب در مورد خانواده ی "گرانده" است. پدر خانواده یا گرانده ی سخت گیر، بشکه ساز سابق، در پرتو سلسله ای از سوداگری های موفقیت آمیز ثروتی اندوخته است که با خست و طمع، سعی در افزایش آن دارد. داستان به قدری خوب پرداخته می شود که شما را به قلب زندگی این خانواده می برد جایی که "نانون" مستخدمه ی وفادار، و همسر بی اراده ی گرانده و دختر او، "اوژنی جوان" را در برمی گیرد.
اوژنی دختری است که زیبایی خدادادی و روح نجیب و لطیفی دارد و حرص و طمع دو خانواده ی بزرگ وابسته به بورژوازی شهر را، یکی خانواده ی "کروشو" و دیگر خانواده ی "دگراسن" به امید ازدواج با این وارث بسیار توانگر برانگیخته است. در همان شب تولد اوژنی که فرصتی برای برگزاری جشن مختصری که خانواده گرانده برپا کرده است، "شارل گرانده"، جوانی پاریسی که در میان تجمل و بطالت بزرگ شده است، از راه می رسد.
داستان اوژنی گرانده از فروغ قدرت هنری بی همتایی برخوردار است: شخصیت اوژنی و شخصیت پدرش، در میان همه ی سیماهایی که زاده قلم این نویسنده نابغه هستند، به حق از کامیاب ترین و پخته ترین سیماها و شخصیت ها شمرده می شوند.
انوره دوبالزاک نویسنده، مورخ و جامعه شناس بزرگ فرانسوی در بیستم ماه می سال 1799 دیده به جهان گشود و چون در روز عید «سنت انوره» به دنیا آمد، اسمش را انوره گذاشتند. نقطه شروع علاقه اش به ادبیات، نوشتن رمان هایی تاریخی به سبک والتر اسکات بود که بعدها خودش از آن ها به عنوان مزخرفات ادبی یاد کرد و به شدت از این نوع سبک نگارش متنفر شد. او در کلیه آثارش، تصویری کمدی، اما واقعی از جامعه آن روز فرانسه به تصویر کشیده و جنبه های شخصیتی هر فرد را در هر طبقه ای که بودند به درستی نمایانده است.
در بخشی از کتاب اوژنی گرانده می خوانیم:
من اگر یک مرد برای خودم داشتم با او تا جهنم هم می رفتم. حتی جانم را هم برایش می دادم. ولی افسوس که ندارم و باید در تنهایی زندگی کنم و در تنهایی بمیرم و هیچ وقت طعم یک زندگی شاد را نچشم. دوشیزه خانم، به این کورنوایه پیر نگاه نکنید که مدام دور و برم می چرخد، او فقط به پول های من فکر می کند. درست مثل یک موش که به دنبال پنیر می گردد. تازه فکر می کند که من متوجه نمی شوم. عیب ندارد، بگذارید فکر کند، مهم نیست. مهم این است که من هم از این بازی چندان، بدم نمی آید.
کنگره :
PQ2189 /الف8 1392
شابک :
978-600-176-057-0