گزیده ای از اشعار و ترانه های مهدی کیقبادی شانجانی
شکوه جلوه حق بی سبب نمی بینی
به کوشش تن بی روح لب نی بینی
غبار تیرة دل را به خون دیده ببر
که نور سبز جالش به شب نمی بینی
به قلب آینه افکن جمال سیمایش
به سنگ سینه زفکر لعب نمی بینی
جفای خنجر چشمش به جان پذیرا شو
حَلاوت غم او در رطب نمی بینی
در آسمان نیایش دری به شکوه گشا
چنین ستاره به اک حلب نمی بینی
بلور اشک نیازی به ابر دیده بزن
صفای ماه رخش بی طلب نمی بینی
به عشق دیدن آن روز و شب به هذیانم
تو سوز جان مرا جز به تب نمی بینی
کنگره :
PIR8191 /ی715س2 1390