کتاب بررسی، اثر علی صفاییحائری (ع.ص)؛ به بررسی و تحلیلی از فلسفه مارکسیسم میپردازد و به ریشههای عاطفی و زمینههای عمومیش نظر دارد و از طرز برخورد و بحث درباره مسایل فلسفی (در قلمرو طبیعت و تاریخ) و مسایل سیاسی (حکومت اسلامی، آزادی، انقلاب و اصلاح) و مسایل اجتماعی (طبقات، زن، برابری و حجاب) و مسایل اقتصادی (ملکداری، سرمایهداری، مالکیت و کار) سخن گفته است و در سه فصل: دیدگاهها، زمینهها و برخوردها تنظیم گشته است.
تساوی زن و مرد
میپرسند آیا زن و مرد با هم برابر هستند؟
جواب این که در نقشها زن و مرد با هم برابرند، همه باهم برابریم. ولی در شغل، حتی مردها با هم برابر نیستند؛ چون نقش ما بر اساس ترکیب استعدادهای ما و رابطهی نیروهای ما شکل میگیرد، ولی شغل ما بر اساس اندازه و مقدار استعدادها و تقدیر آنها. این خلاصه احتیاج به توضیح دارد:
با توجه به ترکیب استعدادهای انسان مییابیم که نقش او تنوع ها، تکرارها، بازیگریها، بازیچه شدنها و تماشاچی ماندن نیست. نقش او خوش بودن نیست. هدف او در چنین سطحی نمیگنجد. اگر او تحرکی نداشته باشد و در جهتی عالی تر حرکت نکند، حتی تنوعها هم او را ارضاء نمیکنند. با شناخت ارزش و قدر انسان، به شناخت نقش و هدف او پی میبریم. و این نقش، از ترکیب نیروهای درونی انسان به دست میآید. و این ترکیب به تحرّک انسان میانجامد و او را در صراط راه میبرد، نه سنگ راه میشود و بازیگر (مغضوب علیهم) و نه بازیچه میشود و تماشاچی (ضالین). در نتیجه انسانی که با این بینش و تلقی همراه گردیده، در هر عملی و در هر شغلی، این نقش را دنبال میکند و در هر کاری با چنین بینشی همراه است. و در نتیجه این نقش اوست که تعیین کنندهی شغل او میشود، نه این که شغل او و کارهای روزانهاش تعیین کنندهی نقش او باشند. البته کارها و شغلهای هر کس وابستگی به مقدار نیروها و امکانات و شرایط او دارد، وابسته به تقدیر اوست، در حالی که نقش او وابسته به ترکیب بود. و میبینیم تمامی افراد انسانها در حالی که حتی خطوط انگشتهاشان با هم برابر نیست و یک اندازه نیست، ولی در ترکیب اندامها و در رابطهی اندامها، همه با هم برابرند. و همین است که علم بر اساس این روابط شکل میگیرد؛ که همراه پدیدههای متغیر روابط ثابت وجود دارند.. .