خیلی سال ها پیش، تویِ یک روستا، پیرِزنی بود.
خانم پیرِزن، تک و تنها بود: نه شوهری داشت، نه بچه ای داشت. فقط از دنیا، خانه ای کوچک، یک خانم بُزی، یک مرغ درشت، با یک پیشی داشت.
ننه پیرِزن، خانم بزی را، خیلی دوست می داشت.
خانم بزی هم، هرچه شیر که داشت، همه را یکجا، می داد پیرِزن.
خانم پیرِزن، دندان که نداشت. خورد و خوراکش، همیشه شیر بود؛ شیرِ همین بز.
پیشی پشمالو، خیلی تنبل بود.
از صبح تا به شب، از شب تا به صبح، می خورد و می خوابید.
دیویی :
۱۳۰ر۸۹۱د۱۳۹۵
شابک دیجیتال :
978-600-03-2739-2