مجموعه «سرداران ایران زمین» به قلم مهدی میرکیایی نویسنده حوزه کودک و نوجوان و با تصویرگری سیدحسام طباطبایی در 16 جلد برای مخاطب گروه سنی نوجوان نوشته شده و توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ و انتشار رسیده است.
نویسنده در این مجموعه 16 جلدی به روایتهای تاریخی از سرداران دلیر ایران پرداخته که شاید نسل نوجوان ایرانی کمتر با این سلحشوران میهن در طول تاریخ آشنا شده باشند. گزینش 16سردار ایرانی به گونهای بوده تا تاریخ 2600 ساله تمدن ایران از زمان هخامنشیان تا پس از انقلاب اسلامی را در برگیرد.
این مجموعه با روایت تاریخی (آریو برزن) سردار ایرانی در دوران پایانی حکومت هخامنشی که در برابر هجوم اسکندر ایستادگی کرد، آغاز میشود. در جلدهای بعدی به یعقوب لیثصفاری حامی مظلومان در حکومت عباسی، علی پسر بویه، ماهیگیر و موسس دولت شیعی آلبویه در ایران، امامقلیخان سردار بزرگ صفوی و مبارزهگر ضدبیداد در زمان اشغال جنوب ایران توسط پرتغالیها، اللهوردیخان از سلحشوران دوران صفوی و بیرونکنندگان اشغالگران عثمانی و ازبک از غرب و شرق ایران، حکایت جانفشانی عبدالرزاق سبزواری در حمله مغول به ایران، میرمهنا و مبارزه او با استعمارگران انگلیسی و هلندی در دوران حکومت زندیه، روایت دفاع از مرزهای میهن توسط عباسمیرزا و حسنخان سالاری در ماجرای تجاوز روسها در زمان حکومت فتحعلیشاه قاجار، مبارزه باقرخان تنگستانی با استعمار انگلیس در جنوب ایران پرداخته و به میرزا کوچکخان جنگلی، شهید چمران و شهید همت در دوران معاصر تاریخ ایران و سه سردار بزرگ میهن اشاره شده است. هدف از نگارش و انتشار مجموعه 16 جلدی «سرداران ایران زمین»، استمرار دفاع از خاک ایرانزمین و پرداختن به زندگی قهرمانان ایرانی است و با زبان و بیانی ساده به مرور مختصری از تاریخ این سرزمین پرداخته و نوجوانان ایرانی را با عبرتها و جانفشانیهای سرداران ایرانی در دفاع از میهن و خاک ایران آشنا میسازد.
کتاب نیرنگ جلد 1 از مجموعه «سرداران ایران زمین» است که به آریوبرزن میپردازد. در آخرین سالهای حکومت هخامنشیان اسکندر مقدونی توانست مقدونیه و یونان را متحد کند و به ایران هجوم آورد. داریوش سوم پادشاه هخامنشی در جنگ با اسکندر شکست خورد و از برابر او گریخت. اما در کوهستانهای منطقه پارس یکی از سرداران ایرانی به سختی در برابر اسکندر مقاومت کرد. نام این سردار بزرگ آریوبرزن بود..
آریوبرزن به صف آشفته سربازان دشمن در دشت نگاه کرد، پیدا بود که نمیدانستند چطور باید به یاری همرزمانشان بیایند. به آرشام اشاره کرد. چند لحظه بعد دو گروه از کمانداران ایرانی، بالای صخرهها، رو به دشت ایستادند.
آریوبرزن دوباره صف در هم ریخته سربازان دشمن را در دشت نگاه کرد و به آرشام اشاره کرد.
دوباره فریاد آرشام در گوش سربازان پیچید: «بزنید...»
تیرهای کمانداران به سوی دشت رها شد. گروهی از سوارهای مقدونی بر خاک افتادند و اسبهایشان در دشت سرگردان شدند. سربازان پیاده زیر سپرهای بلندشان پناه گرفتند. سوارهای مقدونی که باران تیرها به سویشان میبارید، در دشت پراکند شدند.