... و عشقِ جاودان نیز
دیگر آن نیست که بوده روزگاری
شیرِ بی یال ودم است تنها
همچون پردیس ها.
پس به چه کار آیند هنرها؟
به کار خودنمایی و شکنجه ی گروهی روان،
اما خوب، هنوز می درخشد ماه،
باده گواراست تا زمانی که کس
ز دستم نینداخته جام را،
و نیز عشقِ روزمره
وامی دارَدِمان به رغبت و لذت، بهره می بریم از آن،
گویی پنهان است پردیس در پسِ آن
رنگین کمان هایی اند این ها که تنها
بر فرازِ خانه ای که سکنی گزیده ایم در آن
می آفرینیم آن ها را.
کنگره :
PT۲۶۷۱ /پ۴ر۹ ۱۳۹۰