امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
100,000
نظر شما چیست؟
... اولین باری که ماجرای آن شب را برای مریم تعریف کردم با تعجب نگاهم کرد و تا چند دقیقه چیزی نگفت.
بعد، پرسید دوستش داشتی؟ سؤال خیلی عجیبی بود و عجیب تر این که حس می کردم آن لحظه در مورد آری و نهِ پاسخم مطمئن نیستم.
گفت نباید بی دلیل خودم را سرزنش کنم، باید بیشتر به فکر آینده و روزهای روشنِ پیشِ رو باشم.
از چند هفته قبل، با هم زندگی می کردیم. بیوه بود و در همان هتل آشپزی می کرد.
می گفت تمام اوقاتی که مثل دیوانه ها روی ماسه های ساحل راه می رفته ام، همه ی حواسش به من بوده تا به آب نزنم و خودم را خلاص نکنم. اغلب به بهانه ی آوردن لقمه ی غذا یا ظرف آبی می آمد کنار دریا سراغم و سر صحبت را باز می کرد.
می گفت دلش سوخته که انتخابم کرده، از این که می دید مدام به خود می پیچم و انگار با موجود نادیده ای در جنگ و گریز هستم. اما من فکر می کنم تنها دلیلش کنجکاوی زنانه بوده است...
کنگره :
PIR8171/‮الف‬846‏‫‬‭ر2 1388
دیویی :
8‮فا‬3/62
کتابشناسی ملی :
1826205
شابک :
9789642430987
سال نشر :
1388
صفحات کتاب :
112

کتاب های مشابه راهپیمایی روی ماه