«پسری که کلاغ شد» داستانی است در ستایش خیال. داستانی که خوابها را ارج مینهد و آدمهای خوب قصهاش آنهایی هستند که خواب میبینند. همه ماجرا از کلاغ شدن پسری آغاز میشود که آرزوی پرواز داشته است. حرکت او در قصه، حرکتی است رو به بالا، به دنیای خوابها و خیالها؛ حرکتی که آغازگر حرکتهای دیگر میشود. پدر خشک و عبوسش که اهل نظم و قانون بوده و هیچ وقت خواب نمیدیده، حالا کمکم خواب میبیند و زندگیاش در رقصی شکوهمند با شعرهای همسرش طاووس، به رنگی در میآید، اما طاووس از همان ابتدا مثل مادرش «ننه جون» اهل خیال است و شعر و کودکی و برای او باور این قصه سخت نیست که پسرش به کلاغی تبدیل شده است.داستان مزینانی مملو از شاعرانگیهای ناب و افسانهای است. قصه بازگشت به کودکی است. او در داستانش همه خوابها را واقعیت میبخشد و در روایتی خیالگونه و فانتزی، به زندگی کلاغهایی میپردازد که از دید آدمها موجوداتی زشت و بیفایدهاند، اما هر کدام سرنوشتی دارند و برای زندگی آدمها منفعتی. توصیف نویسنده از آمیختگی حواس انسانی و حیوانی و ارتباط با کلاغهای دیگر برای پسری که کلاغ شده، از جذابیتهای قصه به شمار میرود. مزینانی داستانش را با پایانی غیرمنتظره به انتها میرساند که نشان میدهد او ذاتا شاعر است و حتی وقتی داستان مینویسد، جهان را از دریچه فراخ شعر میبیند.
کنگره :
PIR8203/ز96پ5 1388
شابک دیجیتال :
978-600-03-1515-3