از آن جا که هیچ علاقه ای به تئاتر ندارم، حتی یک ذره، خودم هم متعجب ام: روی یک صندلی کوچک گیر بیفتم، بدون اینکه بتوانیم نه چیزی بنوشیم نه چیزی بخوریم.
رو به روی صحنه ای که جز بازیگران اجق و وجقی که متن ها را یکی پس از دیگری بلغور می کنند هیچ چیز جالبی برای دیدن ندارد، ناگزیر از سکوت، شانه به شانه، دست به دست، آرنج به آرنج، به یکدیگر بچسبیم و بوی بغل دستی هایی را که انتخاب نکرده ایم تحمل کنیم.
مرسی برای این شکنجه ... چقدر می توانم اعصاب خودم را در یک تئاتر خرد کنم! برای شما این گونه نیست؟
کنگره :
PQ2661/ش8ی83 1393