واژه ی «اقتباس» برای من مفهوم ناخوشایندی دارد. ظاهرا به این معنی است که نویسنده ای خطر جابه جا کردن ساختار کاری را بپذیرد و یا بدتر از آن عناصری را بدون اجازه ی نویسنده ی اصلی حذف کند و یا تغییر بدهد.
بیشتر اوقات اقتباس زمانی اتفاق می افتد که نویسنده ای توان خلق اثری را ندارد و یا بهانه ای است برای ننوشتن، از آن جایی که من هنوز گرفتار چنین مخمصمه ای نشده ام، فکر می کنم باید در مورد این که چه چیز باعث شد که من روی نمایشنامه ی «دشمن مردم» کار کنم و چرا این کار را کردم، توضیح دهم.
آیبسن دارای ویژگی خاصی است که کمتر نویسنده ی جدی می تواند آن را نادیده بگیرد ... او عصاره ی کاملی از توانایی، مقاومت و دارای اعتقادی تمام و کمال است که سعی بر این دارد این ها را بگوید و می خواهد تماشاگر نیز آن ها را بشنود ... در سال های اخیر اجراهایی که از آثار ایبسن انجام می شد چهره ی او را کمی مخدوش کرده بود که این موضوع می توانست لطماتی را به تئاتر وارد کند.
از این رو من تصمیم گرفتم روی «دشمن مردم» کار کنم زیرا همیشه ی علاقه ی شخصی داشتم که نشان دهم آثار ایبسن واقعا شایسته ی تئاتر امروز ما هستند، همیشه علاقه ی شخصی داشتم که نشان دهم آثار ایبسن واقعا شایسته ی تئاتر امروز ما هستند، قدیمی نیستند و کسانی که او را محکوم می کنند، در اصل تئاتر و همه ی نمایشنامه نویسان را محکوم می کنند و با این کارشان در مسیر بی مقصود ابتذال و هدر دادن استعدادهای نمایشی مان افتاده اند.
هم چنین امیدوار بودم بتوانم از این ایده که نمایشنامه نویس باید و باید با ذهن و دلش فکر کند حمایت کنم. این یک ضرورت است که مردم بفهمند صحنه جایی برای ارائه ی ایده ها، تئوری ها و بحث در مورد تقدیر بشریت است. یکی از اساتید چنین بحث هایی هنریک ایبسن است و من مسلم دانستم تا یک بار دیگر آن را متذکر شوم.
آرتور میلر
کنگره :
PS3537 /ی8د5 1395