کتاب از غریبه ها می ترسم نوشته طاهره ایبد داستان روز عاشورا ست. راوی این داستان محمد، کودک سعید ابن عقیل است. داستان از زاویه دید کودک و با احساسات کودکانه و ترس ها و دغدغه های کودکان همراه است.
این کتاب مزین به نقاشی های زیبای مسعود قره باغی است.
دلم برای علی اصغر می سوزد. می گویم:«نمی شود به او خرما بدهند، آرام بشود؟!»
مادر می گوید:«نه محمد جان، او خیلی کوچک است. فقط باید شیر بخورد.»
میروم کنار در خیمه. مادر می آید و دستم را می کشد:
- کجا می روی محمد؟ از من دور نشو.
- جایی نمی روم. همین جا هستم.
- از پیش من نرو... به ریگ های این دشت هم نباید اعتماد کرد. اینجا زیر هر سنگی، ماری زهرآلود کمین کرده. از من دور نشو. وقتی در این دشت به پسر فاطمه رحم نکنند، به هیچ کس دیگری هم رحم نمی کنند.