رمان «تیغ و تاج» کوششی در بازآفرینی خشونت ساواک در دهه 50 برای کنترل و سرکوب انقلابیون می باشد. این رمان به سرنوشت یک ساواکی که زنش را طلاق داده و تحت پوشش یک گارسن در رستوران تاسیسی ساواک کار می کند، می پردازد. زندگی شخصی وی، احساسات سردرگم و نحوه عمل سرتیم های ساواک با وی و همکارانش دستمایه های نویسنده در خلق این رمان است که در پایان با تهاجم انقلابیون مسلمان، رستوران دچار آتش خشم انقلابیون مسلمان شده و تخریب می شود.
پری رفت شهرک، اثاثهای مختصر خودش را برداشت و با یک تاکسی رسید در خانه شان در شهریار .... هوای آنجا را خیلی دوست داشت. زمستا نها مخصوصاً که برف میزد، عاشق این بود توی بر فها سرسره بازی کند و به سمت من گلوله برفی پرتاب کند. عمو رشید چوب بری بزرگی داشت که این اواخر تبدیلش کرده بود به مبلسازی. از میان فامیل خیلی از همه بیشتر حرفش را می شنید. این عمو رشید هم بچه ای نداشت؛ درست مثل من. به من می گفت بازجوشدن هم شد هنر؟ نمی دانستم چه طور فهمیده بود من بازجویم. من هم از سر قصد گفته بودم، بازجوی اداره سرقت هستم و...