امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
10,000
نظر شما چیست؟
وقتی روی پله‌های بلند و باریک هواپیما ایستادم ریه‌هایم را پر از هوای خوب و پاک آزادی ایران کردم .ریه‌های تشنه و خالی از هوای که یک عمر در خاک غریب و غربت انگلستان به اجبار استنشاق می کرد.بیست سال در حسرت قدم گذاشتن روی خاک ,بوییدن هوا و بوسیدن آب زلال و پاکش می‌سوختم. با همه غرور از پله‌ها پایین آمدم و روی خاکش سجده کرده بر آن بوسه عشق زدم, دو دستانم را بالا گرفتم و خدا را شکر کردم که بعد از بیست سال دوری بالاخره به آرزویم رسیدم.
صفحات کتاب :
40

کتاب های مشابه تار