انقلاب خاموش و بدون غوغای ادبیات در قرن نوزدهم که باعث افول رمانتیسم و ظهور رئالیسم در رمان بود، سرمنشأ اتفاق مهم دیگری نیز شد.
«حکایات منثور کوتاه» که ژانری بدیع در ادبیات داستانی بود نتیجه این تغییر و تحولات تازه بود.
اما سال ها بعد «حکایات منثور کوتاه» نام خود را به «داستان کوتاه» داد تا حق مطلب درباره ی این گونه ی ادبی جدید به خوبی ایفا گردد.
در این زمان که رمان رئالیستی به تازگی شکل گرفته بود با تکیه بر نشان دادن سامانه ها و جریان های جامعه تلاش داشت تمام وابستگی های خود را از رمانتیسم قطع کند. در آن سو نیز داستان کوتاه در اولین واکنش خود نسبت به تحولات اجتماع، با گزینش شخصیت هایی ناهمساز با جامعه عملاً در مقابل رمان قرار گرفت و به قول فرانک اکانر: «{داستان کوتاه} بنا به ماهیتش از جامعه فاصله داشت- رمانتیک، فردگرا و ناسازگار» بوده است.
کنگره :
PIR۴۲۴۹/ج۲الف۴ ۱۳۸۹
کتابشناسی ملی :
۱۹۴۹۲۹۰